۱
نگاه کن چه فروتنانه بر خاک میگستَرَد
آن که نهالِ نازکِ دستانش
از عشق
خداست
و پیشِ عصیانش
بالای جهنم
پست است.
آن کو به یکی «آری» میمیرد
نه به زخمِ صد خنجر،
و مرگش در نمیرسد
مگر آن که از تبِ وهن
دق کند.
قلعهیی عظیم
که طلسمِ دروازهاش
کلامِ کوچکِ دوستیست.
۲
انکارِ عشق را
چنین که به سرسختی پا سفت کردهای
دشنهیی مگر
به آستیناندر
نهان کرده باشی. ــ
که عاشق
اعتراف را چنان به فریاد آمد
که وجودش همه
بانگی شد.
۳
نگاه کن
چه فروتنانه بر درگاهِ نجابت به خاک میشکند
رخسارهیی که توفاناش
مسخ نیارست کرد.
چه فروتنانه بر آستانهی تو به خاک میافتد
آن که در کمرگاهِ دریا
دست حلقه توانست کرد.
نگاه کن
چه بزرگوارانه در پای تو سر نهاد
آن که مرگش میلادِ پُرهیاهای هزار شهزاده بود.
نگاه کن!*
چریک فدایی خلق زنده یاد «رفیق احمد زیبرم» در سال ۱۳۲۳ در خانوادهای ماهی گیر در بندرانزلی به دنیا آمد و از کودکی به کار شیلات روی آورد. وی پس از سپری کردن دوران سربازی در یکی از کتابخانههای شهرداری در تهران مشغول به کار می شود و از اواخر دهه چهل به سازمان چریک های فدایی خلق ایران می پیوندد و در بسیاری از عملیاتهای این سازمان در تهران فعالانه شرکت می کند.
هنگامی که ماموران ساواک در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۵۱ مصادف با سالگرد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ـ شاه نوزدهمین سالگرد کودتای آمریکایی را در این روز جشن می گیرد و به همین منظور و به خاطر ترس و وحشتی که از مردم دارد، پایتخت را با کامیون های نظامی و هزاران سرباز تا بن دندان مسلح، تحت کنترل خود در آورده و تهران را به یک پادگان نظامی کامل تبدیل می کند ـ در یکی از محلات جنوب شهر تهران او را شناسایی کرده بودند، احمد زیبرم به داخل منزلی پناه می برد.
او که میداند ماموران در پی دستگیری اش بوده و در این راه به هر کاری دست میزنند، برای اینکه به ساکنین آن خانه آسیبی نرسد آنها را به زیر زمین خانه هدایت می کند و از خانم صاحب خانه درخواست چادر و یک ظرف کرده و مبلغی بابت آنها به آن خانم پرداخت می کند(خبرنگاری که این نکته را در روزنامههای آن زمان درج کرده بود با مشکلات بسیار زیادی روبرو گشت). او ظرف را با کمک چادر به سینه خود می بندد و مهمات اش را داخل آن جا می دهد.
احمد زیبرم که مملو از عشق به سوسیالیسم و کارگران و زحمت کشان بود، در راه آرمان والای انسانی اش و در نبردی نابرابر، با ماموران ساواک می جنگند و در نهایت با آخرین گلوله باقی مانده و سیانوری که به همراه دارد، به مانند بسیاری دیگر از چریک های فدایی خلق در روز ۲۸ مرداد ۱۳۵۱ به زندگی اش خاتمه می دهد تا زنده به دست ساواک نیفتد.**
یادش گرامی و راه سرخ اش پر رهرو باد.
*ميلاد آن که عاشقانه بر خاک مُرد از احمد شاملو- دفتر ابراهیم در آتش
**برگرفته از سایت ویکی پدیا با ویرایشی در جمله بندی
یادش زنده جاودان باد
لایکلایک