رفیق حمید اشرف و دیگر رفقای ۸ تیر ۱۳۵۵ با سری افراشته بر خاک افتادند.

یاد و راه چریک فراموش نشدنی، رفیقی از سلاله کمونیست های فدایی رفیق کبیر حمید اشرف در چهلمین سالگرد جان باختن اش گرامی باد!

در ۸ تیرماه ۱۳۵۵، تهران، منطقه مهرآباد جنوبی شاهد یکی از گسترده ترین عملیات مزدوران رژیم شاه علیه گروهی از زنان و مردان جان بر کف چریک فدایی خلق بود. نیروهای ساواک و شهربانی و ارتش آمریکایی شاه در حالی که از هوا و زمین با مخوف ترین جنگ افزارها حمایت می شدند، با محاصره خانه ای در مهرآباد جنوبی، بیست متری ولیعهد در تهران، از هر طرف به پایگاه رفقا حمله ور شدند. باران گلوله و نارنجک از هر سو بر خانه باریدن گرفت…
در طوفانی که از هجوم گلوله و خون و مرگ بر پا شد، زنان و مردان چریک با هر سلاحی که در دست داشتند به مدت ۴ ساعت بی وقفه به نبرد با اهریمن در این میدان نا برابر پرداختند.

سرانجام رفقا محمد رضا یثربی، محمد حسین حق نواز، طاهره خرم، غلامعلی خراط پور، علی اکبر وزیری، یوسف قانع خشکه بیجاری، فاطمه حسینی، غلام رضا لایق مهربانی، محمد مهدی فوقانی، عسگر حسینی ابرده و بالاخره رفیق کبیر حمید اشرف در نبرد با دشمن با سری افراشته بر خاک افتادند.
مرگ این رفقا و به ویژه حمید اشرف دشمن سازش ناپذیر استثمارگران، فرمانده کبیر و شجاع توده ها موجی از غم و اندوه توده ها و شادی و شعف ظالمان و استثمارگران را برانگیخت!

رفیق حمید اشرف و دیگر رفقای ۸ تیر ۱۳۵۵ با سری افراشته بر خاک افتادند.

اکنون مرتجعین حاکم در صدد القای این تفکر باطل در جامعه بودند که دیگر همه چیز تمام شد. آن ها گفتند که با مرگ فرمانده «خراب کاران» نهال «امید»ی که چریک ها در دل مردم کاشته بودند خشک شد. اما چنین نبود. مبارزات سهمگین کمونیست های فدائی در طول سالیان متمادی از یک سو و خود جنگ جانانه و مقاومت باشکوهی که با فرماندهی رفیق حمید اشرف در ۲۶ اردیبهشت و بعد در روز ۸ تیر به وقوع پیوست از سوی دیگر، به توده ها می آموخت که چگونه باید با دشمنان شان مبارزه کنند؛ و آن ها دو سال بعد با حمله به پادگان های رژیم شاه آموخته های خود را به کار بستند.

رفیق حمید اشرف چریک دلاوری که در سن ۲۹ سالگی به دست رژیم شاه کشته شد، در روز ۱۰ دی ماه سال ۱۳۲۵ در تهران و در یک خانواده متوسط به دنیا آمد. پدر او کارمند راه آهن بود.
او از سنین نوجوانی به علت آگاهی سیاسی بالای اش در اعتراضات دانشجویی شرکت کرد و سپس به عنوان سمپات محمد مجید کیان زاد در ارتباط با گروه شهید جزنی قرار گرفت .

با از بین رفتن گروه جزنی توسط ساواک در سال ۱۳۴۶ رفیق غفور حسن پور که او نیز از مرتبطين با اين گروه بود با اتکاء بر تجارب شکست خورده گروه قبلی با همکاری رفقائی چون هادی فاضلی در صدد ایجاد گروه جدیدی بر آمد. در جريان شکل گيری اين گروه جدید که بعدها به «گروه جنگل» معروف شد ارتباط رفيق حميد و از طریق او، رفیق اسکندر صادقی نژاد با رفيق حسن پور بر قرار گردید. نتیجه تلاش های این رفقا و تعدادی دیگر از مبارزین کمونیست منجر به تشکیل گروه جنگل شد. این گروه تا زمستان سال ۴۸ به گسترش و تسلیح خود به منظور دست زدن به مبارزه نظامی علیه رژیم شاه پرداخت.
در تابستان سال ۴۹ که گروه جنگل آماده می شد تا حرکت خود را در جنگل های شمال آغاز کند، این گروه از طريق ارتباط بین رفيق ناصر سيف دليل صفائی و سپس رفیق علی اکبر صفائی با رفيق عباس مفتاحی با گروه انقلابی دیگری در تماس قرار گرفت که همان گروه احمدزاده ـ پویان بود.

با توجه به این که گروه مفتاحی ـ احمدزاده ـ پویان در پاسخ به «چه باید کرد» جنبش موفق به تدوین تئوری مبارزه مسلحانه به مثابه هم استراتژی هم تاکتیک گشته و ضرورت مبارزه مسلحانه و چشم انداز های آن را در تئوری ترسیم کرده و در نتیجه توانسته بودند که به بسیاری از سئوالات اساسی پیشاروی روشن فکران انقلابی آن دوره راجع به «چه باید کرد» در جامعه یک پاسخ روشن، تئوريک و عملی و عینی بدهند، رفیق حمید اشرف و دیگر رفقای گروه جنگل با قبول این تئوری راه را برای همکاری های عملی گشوده و ارتباط دو گروه وارد فاز بالاتری گشت. در این مقطع رفیق حمید اشرف به عنوان یکی از رابطین بین شهر و جنگل فعالیت می کرد و وظیفه انقلابی سنگینی را پیش می برد.

با رستاخیز سیاهکل و صدای غرش مسلسل رزمندگان سیاهکل تلاش های جمعی از بهترین و پاک باخته ترین فرزندان خلق، یعنی کمونیست های فدایی که حمید اشرف یکی از آنان بود به بار نشست و جزیره ثبات شاه در زیر قهقهه رگبار مسلسل چریک ها به لرزه درآمد. نبرد سیاهکل که ماهیت ضد خلقی و اوج وحشی گری حکومت شاه را به نمایش گذاشته بود با حملات گسترده نیروهای سرکوب مواجه شد.
سیاهکل به خون نشست اما تداوم مبارزه مسلحانه، نام سیاهکل پیروز را بر فراز جنبش انقلابی خلق قرار داد. با ضرباتی که به گروه جنگل وارد آمد تنها پنج رفیق مخفی باقی ماندند که رفیق حمید اشرف یکی از آنان بود. با پیوستن این رفقا به گروه مفتاحی ـ احمدزاده ـ پویان برگی نوین در تاریخ مبارزات رهایی بخش مردم ایران ورق خورد و چریک های فدایی خلق ایران به وجود آمد.

به دنبال اعدام فرسیو و عملیات حمله به کلانتری قلهک که با فرماندهی رفیق کبیر مسعود احمدزاده صورت گرفت، رژیم درمانده شاه به انتشار عکس ۹ چریک فدایی در روزنامه ها دست زد و برای معرفی آن ها یک جایزه هنگفت صد هزار تومانی تعیین کرد. عکس رفیق حمید اشرف در میان آن ها یعنی چريک های معروف به «صدهزار تومانی» بود.

سال ۵۰ سال نبردهای عظیم و سرنوشت ساز بین دستگاه های سرکوب استثمارگران حاکم با جنبش مسلحانه بود. در جریان این نبردها رفیق حمید اشرف به هم راه دیگر چریک های فدایی خلق با کمترین امکانات و تسلیحات در مقابل دشمن تا بن دندان مسلح ایستاده و در تغییر فضا و شرایط سیاسی حاکم بر جامعه نقش انقلابی به سزائی ایفاء نمودند. در پروسه این نبردها رهبران و بسیاری از کادرهای اصلی سازمان پس از شلیک آخرین گلوله ها در میدان نبرد و  یا پس از مقاومت های حیرت آور در شکنجه گاه های شاه، در خون نشسته و سرفراز بر خاک فرو افتادند.  این ضربات باعث آن شد که از تمام رزمندگان شناخته شده چریک های فدائی خلق تنها ۸ نفر باقی بمانند.

در سال ۵۱ رفیق حمید اشرف به همراه رفقای دیگر در جهت تداوم حیات پر افتخار سازمان چریک های فدائی خلق و تامین منابع مالی آن چند بانک را مصادره انقلابی نمودند. مقابله با دشمن سراپا مسلح توده های ستمدیده ایران نبرد سختی را به چریک های فدائی خلق تحمیل کرده بود. از این رو در این سال رفیق حمید خطرات زیادی را از سر گذراند ولی در پرتو هشیاری، خونسردی و شجاعت ستودنی اش هر بار دشمن را از امکان دسترسی به خود ناکام گذاشت. در این سال یک بار او در حالی که در حال تخلیه خانه تیمی شناخته شده خود از طرف دشمن بود موتورش دچار انفجار شد؛ و او با این که آسیب دیده و سر و صورت اش خونی شده بود با حفظ خونسردی و با به کار بردن ابتکاراتی که به او امکان تعویض لباس و غیره را داد سرانجام خود را سالم به پایگاه مورد نظر رساند. در همین سال رفیق حمید همچنین به همراه رفیق شیرین معاضد از خانه ای که مورد محاصره نیروهای مسلح ساواک قرار گرفته بود موفق به فرار شد. هم چنین باید جنگ و گریز طولانی و بسیار شجاعانه او و رفیق گران قدر حسن نوروزی با نیروهای ساواک در منطقه خلازیر تهران را در سال ۵۰ ذکر کرد که آوازه چریک ها را هر چه بیشتر در سراسر جامعه پخش کرد.

در سالهای ۵۲ و ۵۳  رفیق حمید اشرف در کنار سایر رفقای فداکار سازمان در امر تهیه امکانات برای سازمان و سازماندهی امور و به خصوص در امر انتشار نشریه نبرد خلق به مثابه ارگان سازمان چریک های فدائی خلق بسیار فعال بود. با اوج گیری عملیات نظامی چریک ها در سال ۵۳  و ۵۴ و با توجه خون هائی که از چریک های فدائی خلق در جهت تحقق تئوری انقلابی خود بر زمین ریخته شده بود، ثمره همه رنج ها و فداکاری های رفقای ارزشمندی چون رفیق حمید اشرف خود را در گسترش حمایت های معنوی و مادی توده ها از جنبش مسلحانه و روی آوردن نیروی وسیعی از جوانان مبارز به سوی سازمان نشان داد.
در چنین شرایطی رفیق حمید اشرف به عنوان یک رفیق با تجربه که در میان خون و آتش پرورش یافته بود اکنون بیش از هر وقت دیگر به نمادی از تداوم حیات سازمان چریک های فدائی خلق تبدیل شده بود. در واقع  وجود زنده رفیق حمید اشرف هم واره چون خاری در چشم ارتجاع حاکم و دیکتاتوری لجام گسیخته بود و این واقعیت به خصوص شخص شاه را آزار می داد.

سال ۵۵ سال خونینی در کارنامه چریک های فدایی خلق ایران است. در اردیبهشت ماه آن سال خونین درگیری های نا برابر ولی دلاورانه زنان و مردان چریک، چنان تاثیرات عمیقی در جامعه ی در حال جوشش باقی گذارد که آنان را بر خلاف تصور دشمن به اسطوره های مقدس در ذهن جوانان مبارز تبدیل نمود. فرهنگ به هیچ گرفتن مرگ و جانبازی در راه آزادی از قید ستم و استثمار، به فرهنگ پیش روی جامعه بدل شده بود. در آوردگاه خون، رفیق حمید اشرف با وجود سراسر شور و مبارزه خویش یکی از آتش بانان و حافظان برجسته چنین زرادخانه غنی ای از فرهنگ انقلابی در سازمان بود.

در اردیبهشت ماه سال ۵۵، سازمان در معرض یک حمله سیستماتیک از سوی دشمن قرار گرفت. شرح درگیری های افسانه ای چریک های فدایی خلق با دشمن در جریان ضربات اردیبهشت سال ۵۵ را نمی توان با عبارتی کمتر از حماسه توصیف کرد. دراین حماسه، رفیق حمید اشرف در پیشاپیش چریک های قهرمان دیگر، با عملکردهای شجاعانه خود که شرح آن ها به افسانه شبیه است به مثابه یک قهرمان و حماسه ساز بزرگ تاریخ معاصر ایران، دشمن زبون را بیش از پیش به حقارت خود واقف نمود.

سرانجام در کوران مبارزه با دشمن، زندگی حماسی رفیق کبیر حمید اشرف نیز به پایان خود رسید. همان طور که او بارها در زمان ضربات خونین و از دست دادن یاران به رفقایش گفته بود «چریک می جنگد تا دژ توده ها را تسخیر کند». رفیق حمید اشرف، فرمانده کبیر در روز ۸ تیر ماه سال ۱۳۵۵ پس از آن که تا آخرین گلوله با مزدوران شب پرست جنگید به این عهد خود وفا کرد. او فرو افتاد، با چشمانی باز و با لبخندی که حتی مرگ را به تمسخر می گرفت! در حسرت جان سوز دشمن برای دست یابی به پیکر زنده خود، باز هم این رفیق حمید اشرف بود که از آخرین نبرد، در این آخرین آوردگاه، مغرور و سرفراز بیرون آمد و با صدایی بلند خواند «آوازهای سرخ بلند خویش را: «بر پا ستم کشان، بر پا برهنگان!»

 رفیق حمید اشرف جان باخت اما اسطوره زندگی و مرگ او تازه آغاز شد. چرا که خاطره حمید نسلی از نوجوانان جسور و شجاع را با آرزوی گام نهادن در جای پای او و مبارزه با دشمنان مردم پرورد و به صحنه آورد.

اکنون ۴۰ سال پس از آخرین نبرد او در راه آزادی و بهروزی ستم کشان، یاد و خاطره او به مثابه یک انقلابی جسور و شجاع از تبار فدایی، و خدمات بی دریغ او به انقلاب و به توده های محروم هیچ وقت از خاطره مردم ما زدوده نشد و به منبع الهام و سرمشقی برای یکی از بزرگ ترین و پر شورترین نسل هایی تبدیل گشت که چه در زمان شاه و چه پس از قیام پرشکوه بهمن کوشیدند با گام نهادن در جای پای این فرمانده کبیر و این چریک افسانه ای، به چریک های فدایی خلق بپیوندند و هم صدا با نوای شورانگیز صدای قاطع و مصمم او بخوانند:

بهار خلق باد پائیزی کی وزد
غیر خلق بر لب گر آرد چیزی کی سزد

مهر خلق در جان ام فروزان بـاد
در دل ام از کیـن خـواهـی تـوفـان بـاد

مــن چـریـک فـــدائــی خلـــق ام  جـان چـون مـن هـزاران فـدای خلـق
غرق خون باشد امروز مـن و تو تـــا ز خلـــق بـــاشـــد صدای خلــــق

یک دم از پای ننشینم من در این پیکار
تا بر اندازم هر ستم هر استثمار
نظــم دیــریــــن از بــــن بــــرانــــدازم
تا نـویـن دنیـائـی بـر پــا ســازم

مــن چـریـک فـــدائــی خلـــق ام  جـان چـون مـن هـزاران فـدای خلـق
غرق خون باید امروز مـن و تو تـــا ز خلـــق بـــاشـــد فـــدای خلــــق

از چریک های فدائی خلق آموز  مشعـل سـرخ رهائـی خلـق بـرفـروز
پیش رو چون داری ترگل ها را  در پـس خـود ویـران کـن پــل هـــا را

مــن چـریـک فـــدائــی خلـــق ام  جـان چـون مـن هـزاران فـدای خلـق
غرق خون باشد امروز مـن و تو تـــا ز خلـــق بـــاشـــد فـــدای خلــــق

برای مشاهده کلیپ تهیه شده توسط چریک های فدایی خلق ایران بر روی تیتر زیر کلیک کنید:
«گرامیداشت چهلمین سالگرد چریک فدایی خلق ، رفیق کبیر حمید اشرف و دیگر رفقای ۸ تیر ۱۳۵۵» 

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s