به خاطره‌ی سرخ دو برادر مبارز و دلاور خلق لر!

رفقا پرویز و شمس‌الدین علی‌کرمیان، مبارزین چپ، فرزندان محمدولی و خانم کوچک در روستای کِی میرزاوند چگنی از توابع خرم آباد هستند.
رفیق پرویز متولد ۱۳۳۷ بود و برادر کوچک‌ترش رفیق شمس‌الدین در سال ۱۳۴۲ چشم به جهان گشود.
پدرشان کشاورز بود و پس از سال‌ها سختی و مشقت و در حالی که هم‌چنان داغ‌دار دو فرزند دلاورش بود در سال ۱۳۸۳ دیده از جهان فرو بست.

این رفقا به همراه دیگر هم‌تباران‌شان از جمله رفقا محمدحسن آزادی، شاهپور باقری، اصغر حسینی، حمید بهرامی، ملک‌احمد امیری، حشمت شهبازی، امیدعلی اکبری، امیدعلی ویس‌کرمی، اسحاق ملکی و … در مراحل مختلف کشاورزی در زمان شخم زدن و یا جمع‌آوری محصول به صورت دسته‌جمعی به کمک دیگر کشاورزان می‌رفتند و بنا به اعتقادات مبارزاتی خود به آنها کمک می‌کردند.

آنها که خود فرزند رنج و کار بودند و سختی‌های زندگی و مشقات مردم محروم را به عینه می‌دیدند، پس از انقلاب توده‌ها در سال ۵۷ برای رسیدن به آزادی و برابری، به مبارزات آزادی‌خواهانه‌ی مردم پیوستند اما با روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی و دارودسته خمینی مشاهده کردند که شرایط تغییری نکرده و برعکس با دسیسه‌ی کشورهای قدرتمند و جهان‌خوار (امپریالیست‌ها)، انقلاب مردم دزدیده شد و جای دیکتاتور قبلی، جلاد مرتجع دیگری نشسته است.
از آن‌جا که این رفقا مانند هزاران هزار نوجوان و جوان دیگر هوادار «سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران» بودند و از مبارزات این سازمان در دهه پنجاه و جان‌فشانی‌های چریک‌های فدایی خلق برای نابودی ظلم و فساد و برپایی دنیایی عاری از ستم و طبقات اجتماعی، آگاه بودند و با الهام از آن نسل به درستیِ راه آنها ایمان داشتند؛ در نتیجه جملگی به صف این سازمان پرافتخار درآمدند و برای بازپس‌گیری انقلابی که با خون جوانان وطن به ثمر پیش رفته ولی شکست خورده بود، مبارزات انقلابی خود را ادامه دادند.
پس از آن‌که در خردادماه سال ۵۹ انشعابی بزرگ موسوم به انشعاب اقلیت-اکثریت در آن سازمان بزرگ رخ داد، رفقا پرویز و شمس‌الدین به همراه دیگر رفقای‌شان به هواداری از بخش اقلیت – شاخه‌ی لرستان برخاستند چراکه اکثریتی‌ها به همراه حزب توده و با رهبری فرخ نگهدار و عمالش مطابق یک خط سازش‌کارانه و ضد مردمی برای «شکوفایی جمهوری اسلامی به رهبری خط امام»، تلاش می‌کردند و تمام‌قد به دفاع از خمینی و دارودسته‌اش پرداخته بودند.

پس از آن‌که رفیق دلاور و جان بر کف خلق‌ها، چریک فدایی سیامک اسدیان (اسکندر) در نبردی مسلحانه ولی نابرابر با دشمن توده‌ها و پاسداران رژیمِ مرتجعِ تازه به قدرت‌رسیده در منطقه‌ی آمل به شهادت رسید (۱۳ مهرماه ۱۳۶۰)، رژیم جنایتکار برای فریب توده‌ها و هواداران و اعضای سازمان‌های سیاسی و مخالف، پیکر بی جان رفیق اسکندر را در اقدامی بر خلاف نمونه‌های مشابه به خانواده تحویل دادند تا مراسم خاک‌‌سپاری و رسوم عزاداری برگزار شود اما در واقع رژیم این حیله را به کار برده بود تا دامی برای مبارزین گسترده و به شکار نیروهای مبارز و جان بر کف بپردازد.
مراسم چهلم رفیق اسکندر روز موعود بود و صدها تن از دوست‌داران این انسان مبارز و حامی کارگران و ستم‌دیدگان برای ادای احترام راهی محل برگزاری مراسم چهلم در روستای گرزکُل در بخش چغلوندی از توابع خرم آباد شدند. اما پاسداران سیاهی همه راه‌ها را از قبل بسته و به دستگیری گسترده تمام مبارزین و مردمی که برای ادای احترام به رفیق به منطقه سفر کرده بودند، پرداختند.
در جریان این رویداد دردناک، رفقا پرویز و شمس‌الدین علی‌کریمیان نیز به همراه دیگر رفقای خود _که نام چند تن از آنها در بالا ذکر شد_ در روز پنج‌شنبه ۲۱ آبان‌ماه ۱۳۶۰ در مسیر رفتن به مراسم چهلم رفیق اسکندر دستگیر شدند.
رفقا به زندانی که در زیر قلعه فلک الافلاک خرم آباد قرار داشت برده شدند و تحت بازجویی قرار گرفتند. (این زندان اکنون به مقر سپاه در این شهر تبدیل شده است.)

رفیق شمس‌الدین که در آن زمان تنها ۱۸ سال داشت تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار گرفت تا بل‌که اطلاعاتی از تشکیلات و رفقای خود بروز دهد. اما او با عزمی راسخ و قلبی سرشار از عشق به توده‌ها در مقابل شکنجه‌های مزدوران رژیم چنان قهرمانانه مقاومت نمود که خشم جلادان را لبریز کرد تا سرانجام با فرمان فردی جانی به نام شیخ عباسعلی و توسط پاسدار جیره‌خواری به نام جودکی آن‌قدر به سینه و شکم او لگد زدند که دنده‌هایش شکست، استخوان در ریه‌اش فرو رفت و در زیر شکنجه‌های وحشیانه جنایتکاران رژیم به شهادت رسید.
مزدوران رژیم او را با پیکری زخمی و خون‌آلود و با همان لباس‌های خونینی که بر تن داشت در خاک کردند؛ پس از دو روز که خانواده و آشنایان از ماجرا مطلع شدند به صورت مسلحانه به محل دفن رفیق رفته و جنازه را از خاک بیرون کشیدند و پس از انجام مراسم معمول کفن و دفن در قبرستان خضر خرم آباد به خاک سپردند.

برادر بزرگ‌تر او رفیق پرویز علی‌کرمیان به همراه دیگر همرزمان مبارزش در دیار چگنی، به زندان اوین، زندانی مخوف که توسط سلطنت پهلوی ساخته شد و قتل‌گاه بسیاری از جوانان مبارز بود و اکنون به خدمت رژیم جنایت‌پیشه و وابسته‌ی دیگری به نام جمهوری اسلامی درآمده بود، منتقل شدند و  در آن‌جا به زیر شکنجه رفتند.
رفیق پرویز نیز همانند برادر کوچک‌تر خود شکنجه‌ها را بدون بروز کوچک‌ترین سخنی تاب آورد تا نهایتا در روز هفدهم دی‌ماه سال سیاه شصت به همراه دیگر یاران فدایی‌اش،  هم‌تباران دیار چگنی در لرستان (اسامی برخی از آنها در بالا ذکر شد!) به جوخه‌ی تیرباران سپرده شد تا سرزمین مادری‌اش فرزندی دیگر از فرزندان رنج و کار، فرزندان آزادی و برابری و به قول شاعر یکی دیگر از بهترین «فرزندان آفتاب و باد» را به انقلاب مردم ایران تقدیم کرده و یاد او را تا ابد در یاد خلق مبارز لر حک کند.
جانیان شب‌پرست پیکر رفیق پرویز را در بهشت زهرای تهران بدون اطلاع خانواده دفن کردند.

سرانجام خانواده که هنوز داغ به شهادت رسیدن رفیق شمس‌الدین را در زیر شکنجه به سینه داشتند، داغی دیگر بر داغ‌شان افزوده شد و در نهایت مراسم چهلم رفیق شمس‌الدین و مراسم یادبود رفیق پرویز، این دو برادر مبارز و دلاور خلق‌ها را با هم برگزار کردند.

اینک رفقایی که دوشادوش یکدیگر به یاری کشاورزان و زحمت‌کشان می‌شتافتند، توسط دشمنان مردم مبارز و آزادی‌خواه (خلق‌های قهرمان) به شهادت رسیدند تا غباری سیاه‌رنگ بر خاک دیار چگنی ریخته شود؛ گرچه «مادران سیاه‌پوش،
_داغ‌داران زیباترین فرزندان آفتاب و باد_،
هنوز از سجاده‌ها
سر برنگرفته‌اند.»

پدر رفقا علی‌کرمیان بدون دادخواهی فرزندانش با داغ جگرگوشه‌هایش از میان ما رفت و مادرشان «هنوز از چشم خونابه روان است.»
باشد تا در آینده‌ای نزدیک این مادران و پدران درد کشیده در دادگاه‌های مردمی‌ای که پس از سرنگونی رژیم جنایتکار و بچه‌کش جمهوری اسلامی توسط توده‌های انقلابی برپا می‌شود، دادخواهی فرزندان برومند خود را به چشم ببینند تا شاید مرهمی هر چند ناچیز بر جگر سوخته‌شان باشد.

یادشان گرامی و راه‌شان پر رهرو باد!

💥 #این_پریسکه_است!

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s