باز هم ماه بهمن شد. ماه خون؛ ماهی که هم خاطراتی خوش را در ذهن متبلور میکند، هم تلخ. خاطرات خوش آن پیروزی مبارزات تودههای تحت ستم در رژیم پهلوی و به زیر کشیدن آن است و خاطرات تلخ آن، چنان است که گاها به نظر بخشی از مردم بر دیگری پرده میافکند. ناگفته نماند که این دو رقیب تلخ و شیرین میتواند برای کسانی برعکس باشد؛ البته با شرایطی متفاوت.
تلخی برای آن دسته از انقلابیونی رقم خورد که علیرغم مبارزات پیروزمندانهشان به چشم خود دیدند که دستاوردهای انقلاب را چگونه به یغما بردند و هر آنکس را که به اعتراض میایستاد را «نستوه و استوار»* بر زمین میافکندند؛ و بازماندگان را تا به امروز «خونابه از چشم روان است.»*
بایگانی دستهها: کتاب، مقاله و گزارش
شکلگیری چریکهای فدایی خلق و نقد تاریخ جعلی – رفیق اشرف دهقانی
آنچه در زیر میآید پیشگفتار کتاب «شکلگیری چریکهای فدایی خلق و نقد تاریخ جعلی» از رفیق اشرف دهقانی میباشد.
پیشگفتار
در آستانه پنجاهمین سالگرد رستاخیز سیاهکل قرار داریم. ۵۰ سال پیش یک دسته از انقلابیون جان بر کف در جهت پیوند با تودهها و بسیج و سازماندهی مسلح آنان برای سرنگونی رژیم شاه و پایان دادن به سلطه امپریالیسم در ایران به یکی از پاسگاههای واقع در شمال کشور در روستای سیاهکل حمله نمودند و با این عمل شجاعانه، تاریخی را در جنبش نوین کمونیستی ایران رقم زدند که با نام چریکهای فدایی خلق گره خورده است.
با توجه به مبارزات درخشانی که متعاقب رستاخیز سیاهکل توسط چریکهای فدایی خلق در جامعه ایران جاری گشت بن بستی که سالها در مبارزات تودهها به وجود آمده بود در هم شکست و مبارزه مسلحانه چریکهای فدایی خلق فضای محنتزده در اثر حاکمیت رژیم سرکوبگر شاه برای اکثریت تودههای در بند ایران را به فضای شاداب مبارزاتی تبدیل کرد. این مبارزات سلحشورانهی توام با فداکاریها و قهرمانیهای بی نظیر در همان آغاز بر روند مبارزات تودهها، بر مبارزات کارگران که نمونه برجسته آن به حرکت درآمدن کارگران مبارز جهانچیت بود، بر مبارزات دانشجویان که دانشگاهها را به صحنه پرشور مبارزه علیه رژیم حاکم تبدیل کردند، بر روی روشنفکران و بر شعر و ادبیات تا آنجا که الهامبخش زیباترین و پر محتواترین آثار ادبی و هنری گردید و … تاثیراتی شگفتانگیز همراه با دست آوردهای ارزشمند و توام با خلاقیت تودهها به جای گذاشت که هرگز از صفحات تاریخ مملو از مبارزه مردم ستمدیده ایران پاک نخواهند شد. این حقیقتی غیر قابل انکار است که حتی دشمنان و نیروهای راست هم نمیتوانند آن را تایید نکنند.
در همبستگی با خیزش بر حق مردم خوزستان!
بیش از ده روز است که تودههای تشنه و جان به لب رسیده خوزستان با پیشگامی تودههای تحت ستم عرب در دفاع از حق حیات و معیشت خود پا به میدان مبارزه گذاشتهاند. در این مدت سران جنایت پیشهی جمهوری اسلامی علیرغم گفتارهای ریاکارانه و ادعاهای فریبکارانهی خود مبنی بر ظاهرا درک شرایط دشوار تودههای این منطقه، نیروهای سرکوب خود را به سراغ مردمان تشنه و گرسنه این دیار فرستاده و در عمل جز گلوله و شکافتن سینه کودکان و جوانان پاسخی به مطالبات بر حق تودههای به پا خاسته خوزستان ندادهاند. آخر این رژیم خدمتگزار سرمایهداران خارجی و داخلی، از آنجا که خود عامل فقر و فلاکت و فاجعه بی آبی در خوزستان (و نه فقط در این منطقه) میباشد، قادر به پاسخگویی به ابتداییترین نیاز تودههای رنجدیده نیست و توسل به سرکوب و خونریزی تنها پاسخ آن به این تودهها میباشد.
به خواندن ادامه دهیدمادر طولابی مادری دیگر از نسل دادخواهان دهه خونین شصت از میان ما پر کشید.
خانم قمر الملوک امیرپور امرایی (غضنفری) مادر رفیق محمدحسن بهادری طولابی (کسری) روز دوشنبه ۱۵ دیماه ۱۳۹۹ در خرم آباد از میان ما رفت.
مادری بی تاب که تا آخرین لحظههای زندگی پر از آبرو و شرفش چشم به راه دیدار فرزندش ماند، بی آنکه مرگ دژخیم جنایتکار را ببیند!
افسوس و هزاران افسوس که سران و جانیان رژیم جمهوری اسلامی هنوز به سزای اعمالشان نرسیده و این مادران داغدار یکی پس از دیگری از میان ما میروند و دادخواهی را به چشم نمیبینند.
به خواندن ادامه دهیدنو عروسان خون، قربانیان خاموش «خون بس»!
موهای بلند و پریشانش را در باد شانه میزنند … عطر گیسوانش فضا را پر کرده است. قرار بوده که امروز شادترین روز زندگیاش باشد و زنان روستا کِلزنان لباس سپید عروسی را بر تنش کنند و برایش آرزوی خوشبختی کنند، اما همه میدانند که چه سرنوشت شوم و دردآوری در انتظار دخترک بیچاره است. او عروس خون میشود تا به جنگ مرگبار دو قبیله اعلان آتش بس کند. کسی اما از او نمیپرسد که دلش به این وصلت رضاست یا نه؟ کسی نمیخواهد به چشمان پر از اندوهش نگاه کند، عروسیست، اما انگار در همان روز عزای دخترک بیچاره تازه بالغ شدهشان را به سوگ نشستهاند. او قرار است یک عمر در خانه مردی از قبیله مقتول مُردگی کند. با این ازدواج حکم اعدام تدریجی دخترک توسط مردان قبیلهاش، امضا شده … قرار است مادر شود؛ اما اسیر … قرار است کارگر بی مزد و منت قبيلهای شود که خونبهای فرزند تازه کشته شدهشان، زنیست که از امروز تا آخر عمرش باید گوش به فرمان مردم قبیله باشد. …
این سرنوشت دخترکان بسیاری در برخی از مناطق ایران است. رسم ارتجاعی و شومی به نام «خونبس» و یا «فصلیه» در بین اعراب.
به خواندن ادامه دهیدمرگ انسانها هم طبقاتیست!
دیکتاتوری سرمایهداری فرهنگی را از خود تراوش داده است که حتی ادای احترام و سوگواری برای از دست رفتگان نیز طبقاتی و تبعیض آمیز شده است.
در آبانماه(۹۸) بالغ بر ۱۵۰۰ تن توسط رژیم جمهوری اسلامی به خاطر اعتراض به حق آنها به سیاستهای حاکم کشته شدند. اما بسیاری حتی ککشان هم نگزید؛ از جمله عدهای از هنرمندان نان به نرخ روز خور و دنباله رو حکومت که زمان انتخابات با فریب و نیرنگ، آن هم فقط به خاطر منافع خود یقه میدرند.
سرکوب تودههای مبارز و انقلابی توسط نیروی انتظامی
این مزدوران شاغل در نظام شغلشان این است که با اعمال وحشیگری در جهت سرکوب مردم محق و معترض به سیاستهای رژیم بتوانند چند صباحی به عمر ننگین این نظام و حاکمان جنایتپیشهاش بیفزایند. اما دریغ از آنکه «دیر نیست، دور نیست، روز رستاخیر خلق!»
در حالی که جوانان انقلابی و مردم به جان آمده خطاب به مزدوران رژیم فریاد میزنند «بیشرف، بیشرف» و در حالی که در بسیاری نقاط جوانان دلاور با دستان خالی و یا با سنگ و چوب جلوی مزدوران مسلح حکومت که سلاحشان را به طرف مردم نشانه گرفتهاند، بی پروا ایستاده و با فریاد «بی ناموس شلیک کن» با آنها مواجه میشوند، شاهد هستیم که شعارهایی در بعضی ویدیوها نمایش داده میشوند که مضمون آنها درخواست حمایت از سوی نیروی سرکوبگر میباشد.
این گونه شعارها که بیشتر از سوی کانالهای تلویزیونی وابسته و ارتجاعی برجسته میشوند به هیچ رو یک رویکرد غالب نخواهد بود. تجربه خیزشهای سال ۸۸ و ۹۶ نشان داده است که این گونه شعارها توسط عوامل رژیم در میان جمعیت خشمگین سر داده شده و برخی هم ناآگاهانه آن را تکرار میکنند.
جلوهای از رابطه ناگسستنی مذهب و نظام سرمایهداری
عکسی که مشاهده می کنید، مربوط به اتوبوس حمل و نقل عمومی شهری در حومه تورنتو در کشور کانادا به نام «می سی ساگا» می باشد که بر بدنه اتوبوس «حجاب اسلامی» تبلیغ شده است. در حالی که تا جایی که معلوم است در کانادا اتوبوسرانی و حمل و نقل شهری جزیی از اموال عمومی است و متعلق به تک تک افراد جامعه می باشد. گرچه تبلیغ کالاها و تولیدات شرکت های گوناگون بر بدنه اتوبوس ها امری رایج است اما تبلیغ «حجاب» یعنی نقض آزادی پوشش زنان بر بدنه اتوبوس های عمومی، امری غیر قابل قبول می باشد. به همین دلیل هم با دیدن چنین عکسی ذهن آدمی ناخود آگاه به این سمت می رود که عکس متعلق به کشوری اسلامی است و نه کشور کانادا که مدعی دفاع از آزادی پوشش زنان می باشد.
چرا نباید در انتخابات تحت حاکمیت جمهوری اسلامی شرکت کرد؟
جمهوری اسلامی در حال سازمان دادن کارزار دیگری زیر نام «انتخابات» ریاست جمهوری ست و این روزها همین مساله به موضوع مورد بحث در بین بسیاری از نیروهای سیاسی و مردم تبدیل شده است.
لنین در کتاب دولت و انقلاب به نقل از کارل مارکس در مورد ماهيت دمکراسی سرمایه داری و انتخابات آن می گوید: سرمایه داری و طبقه حاکم «هر چند سال یک بار به ستم کشان اجازه می دهند تصميم بگيرند که از ميان طبقۀ ستم گر چه کسی در پارلمان نماینده و سرکوب کنندۀ آنان باشد!»(۱)
البته هنگامی که سخنان مارکس را با توجه به اصل مارکسیستی «تحلیل مشخص از شرایط مشخص» در چارچوب سیستم اقتصادی- سیاسی حاکم بر ایران و منافع طبقه حاکم بررسی می کنیم می بینیم که حتی یک انتخابات با ماهیت دمکراسی سرمایه داری، تا به امروز در رژیم جمهوری اسلامی برقرار نبوده است. در نتیجه این عمل کاملا اشتباهی ست که عده ای با استناد به جمله بالا از قول مارکس در یک تحلیل مشخص از شرایط مشخص ِحاکم بر ایران می کوشند شرایط ایران با جوامع سرمایه داری مورد اشاره مارکس یکسان جلوه دهند. در جامعه تحت سلطه ایران ستم کشان مانند جوامع کلاسیک سرمایه داری حتی اجازه نمی یابند هر چند سال یک بار، از میان ستم گران یکی را برای ادامه مناسبات وابسته به امپریالیسم حاکم انتخاب کنند.
به خواندن ادامه دهید
پی آمدهای سرکوب سیاسی، نشانی ماندگار بر حیات روحی بازماندگان
پی آمدهای سرکوب سیاسی، نشانی ماندگار بر حیات روحی بازماندگان: فرزندان زندانیان و قتل عام شدگان دهۀ شصت در تقابل با فراموشی و سکوت سخن می گویند
سلام و درود بر شما حضار گرامی و سپاس از فرصتی که به من داده شده تا امروز در حضور شما باشم. ما امروز برای گرامی داشت یاد و خاطرۀ جان باختگان دهۀ شصت در این جا جمع شده ایم و برای این که نگذاریم مرگ آن ها بر روی زندگی، مقاومت، آرمان ها و ارزش های انسانی و مبارزاتی شان سایه بیاندازد.
همۀ رژیم های دیکتاتوری و وابستگان شان به طور برنامه ریزی شده ای برای کنترل اذهان، پاک سازی حافظه جمعی و ایجاد فراموشی تلاش می کنند. رژیم جمهوری اسلامی هم، هم واره کوشیده است تا آثار باقی مانده از گذشته را کتمان کند، نادیده بگیرد، پنهان سازد، پاک کند یا تغییر دهد. آمرین و عاملین سرکوب و اطرافیان آن ها نمی خواهند ما بدانیم به چه جنایاتی دست زده اند و قطعا نمی خواهند در قبال این جنایات مسئول شناخته شوند و به مجازات برسند. آن ها با به زیر سوال بردن اعتبار و حیثیت مبارزین، می خواهند تمام دنیا را متقاعد کنند که جنایتی مرتکب نشده اند و گذشته باید فراموش شود.
اما هر جا که دستگاه استبداد، گذشته را ممنوع کرده، زنده نگه داشتن حافظه جمعی برای مخالفین به یک شکل از مبارزه تبدیل شده، و گردهمایی امروز ما هم بخشی از این مبارزه است. ما درست در نقطه مقابل سرکوب گران قرار داریم. حضور ما در این مراسم موضعی ست علیه فراموشی تاریخی و پافشاری ای است بر زنده نگه داشتن یاد، مبارزات و مقاومت جان باختگان دهۀ شصت، که در سکوت و بی اعتنایی جامعه شکنجه و اعدام شدند.