«بیمارستانهای کشور با کمبود تخت مواجهاند و در بیمارستانهای دولتی، احوال تعداد زیادی از بیماران در صف خالی شدن تخت آی سی یو، هر روز بدتر از قبل میشود.» این خبری است که بارها و بارها آن را خوانده و شنیدهایم، اما به طور حتم اغلب به عمق مطلب توجه نکرده ایم. شاید سری تکان دادهایم و اندکی هم متاثر شده ایم، اما عاقبت به این نتیجه رسیده ایم که این یکی هم مثل بسیاری از کمبودهای دیگر؛ و پی نبرده ایم که این موضوع تا چه اندازه قابلیت تبدیل شدن به حد فاصل مرگ و زندگی بسیاری از مردم کشورمان را دارد. این که بیمارستانهای ایران با کمبود تخت مواجه هستند و آی سی یوها برای نمونه حتی یک تخت خالی ندارند، در واقع به این معناست که اگر به هر دلیل خودتان یا یکی از نزدیکانتان احتیاج فوری به استفاده از تجهیزات آی سی یو پیدا کرد، باید اینقدر توی اورژانس بمانید که یا تختی برایتان خالی شود یا بمیرید. راه سومی هم هست، این که از نظر مادی به حدی تامین باشید که مریضتان را از این فضای شلوغ و بی حساب وکتاب بیرون ببرید و در یک بیمارستان خصوصی، هزینههایتان برای در اختیار داشتن یک تخت خالی سر به فلک بکشد. اما در اکثر موارد این توان مادی وجود ندارد، و این حکایت این روزهای بسیاری از مردمان کشور ماست که از وضعیت نابسامان بهداشت و درمان کشور، اشک به دیده و خون به دل دارند. یکی از این هزاران تن، «فاطمه بیرنگ» است. زنی جوان که وقتی در گفت و گو با خبرگزاریها پرده از مشکل اش برداشت، حاضر بود همه چیز و همه کس را برای زنده نگه داشتن عزیزش بدهد، تنها به ازای داشتن یک تخت خالی در آی سی یو.