بابا اسدی، محکم به سان سپیدکوه و سبز هم‌چون گرین!

سعی کردند ما را دفن کنند،
غافل از این که ما بذر بودیم …!
ارنستو چه گوارا

پدربزرگ عزیزم (سهراب خان اسدیان فِیلی) به تاریخ پیوست!

چند روزی از بزرگ‌داشت این مرد بزرگ می‌گذرد؛ نوشته‌های بسیاری درباره زندگی‌نامه او و برادران عزیزش (توکل و نوراله) و فرزند دلاور او (سیامک) منتشر شده است. پس من در این مورد سخن را کوتاه می‌کنم.

اقوام، دوستان و آشنایان، هر کدام از منظر خود ‌در مورد پدر بزرگم سخن گفته‌اند. همه این عزیزان سعی کرده‌اند که شخصیت او و زندگی پر فراز و نشیبش را به خوبی توصیف کنند اما گاهی بعضی از خصوصیات هر انسانی فقط و فقط درون قلب خانواده او شکوفا می‌شود و شاید دیگران کمتر بتوانند این خصلت‌ها را لمس، حس و بیان کنند. پدر بزرگ مهربانم نیز از این قصه مستثنا نیست.

بابا اسدی در راس خانواده ما یک قلب تپنده بود … قلبی که مویرگ‌های آن را همسرش (داآ)، فرزندان، نوه‌ها، عروس‌ها و دامادها تشکیل می‌دادند. او همیشه سعی می‌کرد بنیاد خانواده را محکم نگهدارد و همواره به اعضای خانواده امنیت و آرامش می‌داد.

به خواندن ادامه دهید

پدر اسدیان، پدر رفیق دلاور سیامک اسدیان درگذشت!

ما وارثان دردهای بی‌شماریم
ما گریه‌های چشم‌های انتظاریم!

سهراب اسدیان فِیلی پدر زنده یاد سیامک اسدیان در سن نود و چهار سالگی درگذشت.

پدر اسدیان که در سال ۱۳۰۸ در لرستان (روستای گُرزکُل از توابع شهر خرم آباد) به دنیا آمده بود شخصیتی بسیار محکم داشت؛ مهربان بود و دل‌سوز. مورد اعتماد بود و از احترام و جایگاه خاصی در میان مردم برخوردار بود.

پدر اسدیان در دوران دیکتاتوری پهلوی (پدر و پسر) رنج‌ها و ناملایمتی‌های بسیاری را از سر گذرانده و عزیزان بسیاری را از او و خانواده گرفته بودند؛ بارها به ساواک برده شده بود و تحت فشار روحی و روانی و شکنجه قرار گرفت تا اطلاعاتی از فرزند برومندش سیامک که در سن هفده سالگی به همراه دکتر هوشنگ اعظمی برای مبارزه با دیکتاتوری شاه مخفی شده بودند را به آنها بگوید اما این پدر شجاع و استوار حاضر نشد حتی کوچک‌ترین اطلاعاتی را به مزدوران ساواک بدهد‌.

به خواندن ادامه دهید

به خاطره‌ی سرخ دو برادر مبارز و دلاور خلق لر!

رفقا پرویز و شمس‌الدین علی‌کرمیان، مبارزین چپ، فرزندان محمدولی و خانم کوچک در روستای کِی میرزاوند چگنی از توابع خرم آباد هستند.
رفیق پرویز متولد ۱۳۳۷ بود و برادر کوچک‌ترش رفیق شمس‌الدین در سال ۱۳۴۲ چشم به جهان گشود.
پدرشان کشاورز بود و پس از سال‌ها سختی و مشقت و در حالی که هم‌چنان داغ‌دار دو فرزند دلاورش بود در سال ۱۳۸۳ دیده از جهان فرو بست.

این رفقا به همراه دیگر هم‌تباران‌شان از جمله رفقا محمدحسن آزادی، شاهپور باقری، اصغر حسینی، حمید بهرامی، ملک‌احمد امیری، حشمت شهبازی، امیدعلی اکبری، امیدعلی ویس‌کرمی، اسحاق ملکی و … در مراحل مختلف کشاورزی در زمان شخم زدن و یا جمع‌آوری محصول به صورت دسته‌جمعی به کمک دیگر کشاورزان می‌رفتند و بنا به اعتقادات مبارزاتی خود به آنها کمک می‌کردند.

به خواندن ادامه دهید

به یاد رفیق محمدحسن آزادی چگنی

رفیق محمد حسن آزادی چگنی فرزند زنده یاد روح‌اله در سال ۱۳۴۱ در منطقه چگنی واقع در خرم آباد به دنیا آمد.

رفیق آزادی از زمره‌ی فرزندان دلاور و صادق خلق لر بود؛ او در زندگی کوتاه خویش حامی محرومان بود و ظلم و ستم را برنمی‌تابید. از این رو پس از انقلاب ۵۷ و نابودی سلطنت و روی کار آمدن خمینی توسط امپریالیست‌ها (قدرت‌های جهانی که در کنفرانس گوادلوپ، حکم به رهبری خمینی دادند.) رفیق محمدحسن آزادی مانند هزاران هزار جوان مبارز دیگر به هواداری از سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران روی آورد که با توجه به هفت سال مبارزه‌ی بی امان با رژیم شاه هر آزادی‌خواهی را شیفته‌ی خود می‌کرد.

به خواندن ادامه دهید

«مودَری‌ها» راز دیرین یکی دیگر از جنایات جمهوری اسلامی در سینە‌ی کوه‌های «مودر» در اراک!

گزارشی از چگونگی به خون خفتن یازده تن مبارز در چهارم آبان ۱۳۶۱ در «خاوران» اراک
به نقل از: پیام فدایی ارگان چريک‌های فدایی خلق ایران شماره ۲۳۷، فروردین‌ماه ۱۳۹۸

کوهستان «مودَر» واقع در شهرستان اراک یکی از ده‌ها و صدها «خاوران»های کوچک و بزرگی‌ست که در طول دهه خونین شصت توسط رژیم جنایت‌پیشە جمهوری اسلامی به وجود آمده و دامنه صبور این کوه خاموش اما مغرور محل دفن پیکرهای یازده تن از کمونیست‌ها و آزادی‌خواهانی‌ست که در سال ۱۳۶۱ در مقابل جوخە آتش مزدوران جمهوری اسلامی قرار گرفتند و خون ریخته شده از جان‌های شیفته و زلال‌شان را نثار آبیاری نهال آزادی توده‌های محروم نمودند.
به رغم تمام کوشش‌های کثیف لاش‌خورهای جمهوری اسلامی برای پنهان کردن این جنایت، در تمام طول این سال‌ها در سرمای زمستان و گرمای خشک تابستان، «مودر» نه تنها میعادگاه خانواده‌های داغدار این عزیزان در خاک خفته بوده، بلکه «عابران ناشناس» فراوانی هم بوده‌اند که مخفیانه و به دور از چشم شب پرستان با دیدار از این گورستان کوچک و گل‌باران کردن قبرهای این عزیزان مراتب حق شناسی خویش از خواهران و برادران عدالت‌خواه و سرفرازشان را در مقابل جلاد اعلام کرده‌اند و راز «مودر» را در مقابل دیدگان حسرت‌بار دشمن سینه به سینه منتقل و برای نسل بعد از خود نیز آشکار کرده‌اند. دسته گل‌های سرخ زیبای نهاده شده بر آرامگاه جان‌باختگان «مودر» هم تا آخرین نفس خود و پیش از آنکه با بخشیدن تمام طراوت و تازگی خویش به این عزیزان در خاک خفته پژمرده شوند داستان «مودر» را برای عابران و مسافران جویای قله‌های بلند این کوه نقل کرده‌اند. تا جایی که حتی چوپانانی که در زمان وقوع این جنایت هنوز حتی پا به این جهان نگذاشته بودند با نشان دادن احترام نمی‌گذارند تا گله‌های‌شان در این قسمت از کوهستان چَرا کنند.

به خواندن ادامه دهید

روزی ما دوباره کبوترهای‌مان را پیدا خواهیم کرد!

۱۴ بهمن امسال (۱۳۹۹) که مصادف است با سی و نهمین سالگرد تیرباران رفقای همرزم فدایی محمدحسن بهادری طولابی (کسری) و عبدالرضا نصیری حال و هوای دیگری دارد؛ از آن جهت که مادران داغ‌دیده این دو رفیق _رفقای مبارز علیه ظلم و نابرابری و دیکتاتوری ذاتی‌ای که در نظام سرمایه‌داری حاکم بر کشور ماست و پس از انقلاب توده‌های تحت ستم علیه نظام شاهنشاهی همچنان برقرار ماند_ در فراق فرزندان‌شان بی‌تابانه زیستند و با عشق عمیق مادر و فرزندی‌شان همواره بر این باور بودند که «روزی ما دوباره کبوترهای‌مان را پیدا خواهیم کرد!» و سرانجام چنین شد که مراسم چهلم این مادران رنج کشیده با سالگرد جگر گوشه‌های‌شان با اختلاف چند روز در ماه بهمن همراه شد.

به خواندن ادامه دهید

مادر طولابی مادری دیگر از نسل دادخواهان دهه خونین شصت از میان ما پر کشید.

خانم قمر الملوک امیرپور امرایی (غضنفری) مادر رفیق محمدحسن بهادری طولابی (کسری) روز دوشنبه ۱۵ دی‌ماه ۱۳۹۹ در خرم آباد از میان ما رفت.
مادری بی تاب که تا آخرین لحظه‌های زندگی پر از آبرو و شرفش چشم به راه دیدار فرزندش ماند، بی آنکه مرگ دژخیم جنایتکار را ببیند!

افسوس و هزاران افسوس که سران و جانیان رژیم جمهوری اسلامی هنوز به سزای اعمال‌شان نرسیده و این مادران داغ‌دار یکی پس از دیگری از میان ما می‌روند و دادخواهی را به چشم نمی‌بینند.

مادر طولابی، مادر چریک فدایی خلق رفیق محمدحسن بهادری طولابی از میان ما رفت!
به خواندن ادامه دهید

پی آمدهای سرکوب سیاسی، نشانی ماندگار بر حیات روحی بازماندگان

پی آمدهای سرکوب سیاسی، نشانی ماندگار بر حیات روحی بازماندگان: فرزندان زندانیان و قتل عام شدگان دهۀ شصت در تقابل با فراموشی و سکوت سخن می گویند

 

سلام و درود بر شما حضار گرامی و سپاس از فرصتی که به من داده شده تا امروز در حضور شما باشم. ما امروز برای گرامی داشت یاد و خاطرۀ جان باختگان دهۀ شصت در این جا جمع شده ایم و برای این که نگذاریم مرگ آن ها بر روی زندگی، مقاومت، آرمان ها و ارزش های انسانی و مبارزاتی شان سایه بیاندازد.

همۀ رژیم های دیکتاتوری و وابستگان شان به طور برنامه ریزی شده ای برای کنترل اذهان، پاک سازی حافظه جمعی و ایجاد فراموشی تلاش می کنند. رژیم جمهوری اسلامی هم، هم واره کوشیده است تا آثار باقی مانده از گذشته را کتمان کند، نادیده بگیرد، پنهان سازد، پاک کند یا تغییر دهد. آمرین و عاملین سرکوب و اطرافیان آن ها نمی خواهند ما بدانیم به چه جنایاتی دست زده اند و قطعا نمی خواهند در قبال این جنایات مسئول شناخته شوند و به مجازات برسند. آن ها با به زیر سوال بردن اعتبار و حیثیت مبارزین، می خواهند تمام دنیا را متقاعد کنند که جنایتی مرتکب نشده اند و گذشته باید فراموش شود.

اما هر جا که دستگاه استبداد، گذشته را ممنوع کرده، زنده نگه داشتن حافظه جمعی برای مخالفین به یک شکل از مبارزه تبدیل شده، و گردهمایی امروز ما هم بخشی از این مبارزه است. ما درست در نقطه مقابل سرکوب گران قرار داریم. حضور ما در این مراسم موضعی ست علیه فراموشی تاریخی و پافشاری ای است بر زنده نگه داشتن یاد، مبارزات و مقاومت جان باختگان دهۀ شصت، که در سکوت و بی اعتنایی جامعه شکنجه و اعدام شدند.

پی آمدهای سرکوب سیاسی، نشانی ماندگار بر حیات روحی بازماندگان به خواندن ادامه دهید