باز هم ماه بهمن شد. ماه خون؛ ماهی که هم خاطراتی خوش را در ذهن متبلور میکند، هم تلخ. خاطرات خوش آن پیروزی مبارزات تودههای تحت ستم در رژیم پهلوی و به زیر کشیدن آن است و خاطرات تلخ آن، چنان است که گاها به نظر بخشی از مردم بر دیگری پرده میافکند. ناگفته نماند که این دو رقیب تلخ و شیرین میتواند برای کسانی برعکس باشد؛ البته با شرایطی متفاوت.
تلخی برای آن دسته از انقلابیونی رقم خورد که علیرغم مبارزات پیروزمندانهشان به چشم خود دیدند که دستاوردهای انقلاب را چگونه به یغما بردند و هر آنکس را که به اعتراض میایستاد را «نستوه و استوار»* بر زمین میافکندند؛ و بازماندگان را تا به امروز «خونابه از چشم روان است.»*
بایگانی برچسبها: رفیق محمدحسن بهادری طولابی
«سایت پریسکه» گروه تلگرامی ندارد!
رفقا، دوستان و همراهان گرامی سایت پریسکه؛ جوانان آگاه و مبارز!

به اطلاع شما عزیزان میرسانم که «سایت پریسکه» گروه تلگرامی ندارد!
در هفتههای اخیر گروهی تلگرامی با نام «پریسکه» راهاندازی شده است که موجب ایجاد ابهام برای عزیزانی شده و در همین راستا پرسشهایی را نیز در مورد ارتباط «سایت پریسکه» با آن گروه تلگرامی با من در میان گذارده و خواهان روشنگری شدهاند.
لازم به توضیح است که گروه تلگرامی پریسکه (در گروه تلگرامی اعضا میتوانند در گروه پست ارسال کنند و یا پیامهایی را رد و بدل کنند) در تاریخ ۱۰ نوامبر ۲۰۲۱ توسط آقای محمد کاشفی که دارای یک سایت شخصی به نام «عقابهای طلایی زاگرس» است و در تلگرام هم یک کانال تلگرامی (در کانال تلگرامی اعضا نمیتوانند پست و یا متنی را در کانال بگذارند و تنها میتوانند پستهای آن کانال را بخوانند.) با همین نام یعنی عقابهای طلایی زاگرس دارد راهاندازی شده و تبلیغ بیرونی شد.
به خواندن ادامه دهیدبه جستوجوی تو چهار دهه پس از آخرین دیدار ما …!
به جستوجوی تو
بر درگاهِ کوه میگریم،
در آستانهی دریا و علف.
به جستوجوی تو
در معبر بادها میگریم
در چارراه فصول،
در چارچوب شکستهی پنجرهیی
که آسمانِ ابرآلوده را
قابی کهنه میگیرد.
به انتظارِ تصویر تو
این دفترِ خالی
تا چند
تا چند
ورق خواهد خورد؟ ❊
چهل سال از روزی که دستگیر شدهای میگذرد.
چهل سال پیش در اوج جوانی توسط تبهکاران شبپرست به مسلخ برده شدی و چشمان زیبایت دیگر طلوع خورشید را از فراز کوههای پر صلابت و استوار لرستان به خود ندید؛ تا پس از زخمهای فراوانی که از پس شکنجههای طاقت فرسا در سیاهچالهای اوین و کمیته مشترک به صلابت همان کوههای لرستان بر تن خود کشیده بودی همچون شیرآهنکوه مردی استوار، کوهوار پیش از آنکه بر خاک افتاده باشی گلولههای دژخیم پلید، پیکر زخمی اما پولادینات را برای آخرین بار مورد آماج خود قرار دهد و تنها پژواک زهرخند واپسین تو بود که دشمن را به سخره گرفته بود و بر جان آنان آتش افکند.
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد!
۱۴ بهمن امسال (۱۳۹۹) که مصادف است با سی و نهمین سالگرد تیرباران رفقای همرزم فدایی محمدحسن بهادری طولابی (کسری) و عبدالرضا نصیری حال و هوای دیگری دارد؛ از آن جهت که مادران داغدیده این دو رفیق _رفقای مبارز علیه ظلم و نابرابری و دیکتاتوری ذاتیای که در نظام سرمایهداری حاکم بر کشور ماست و پس از انقلاب تودههای تحت ستم علیه نظام شاهنشاهی همچنان برقرار ماند_ در فراق فرزندانشان بیتابانه زیستند و با عشق عمیق مادر و فرزندیشان همواره بر این باور بودند که «روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد!» و سرانجام چنین شد که مراسم چهلم این مادران رنج کشیده با سالگرد جگر گوشههایشان با اختلاف چند روز در ماه بهمن همراه شد.
به خواندن ادامه دهیدمادر طولابی مادری دیگر از نسل دادخواهان دهه خونین شصت از میان ما پر کشید.
خانم قمر الملوک امیرپور امرایی (غضنفری) مادر رفیق محمدحسن بهادری طولابی (کسری) روز دوشنبه ۱۵ دیماه ۱۳۹۹ در خرم آباد از میان ما رفت.
مادری بی تاب که تا آخرین لحظههای زندگی پر از آبرو و شرفش چشم به راه دیدار فرزندش ماند، بی آنکه مرگ دژخیم جنایتکار را ببیند!
افسوس و هزاران افسوس که سران و جانیان رژیم جمهوری اسلامی هنوز به سزای اعمالشان نرسیده و این مادران داغدار یکی پس از دیگری از میان ما میروند و دادخواهی را به چشم نمیبینند.
به خواندن ادامه دهید