فدایی خلق، رفیق خسرو ترگل کمونیست جوان پیگیری بود که زندگیاش را کاملا در خدمت مبارزه برای تحقق آرمانهای انقلابی طبقه کارگر قرار داده بود. او در بهار ۱۳۳۴ در شهر بروجرد در یک خانوادهی رنجدیده و زحمتکش چشم به جهان گشود و چون خانوادهاش از بروجرد به همدان نقل مکان کردند، مدت زیادی از زندگی کوتاهش را در این شهر گذراند. زندگی رفیق خسرو ترگل واقعا کوتاه بود؛ چرا که رژیم ددمنش شاه در حالی که تنها بیست بهار از زندگی او گذشته بود، وی را به همراه رفیق حسین سلاحی به جوخهی اعدام سپرد و خبر ریختن خون این فرزند دلیر مردم ایران را در ۳۱ خرداد ۱۳۵۴ با درج خبر کوتاهی در روزنامههای جیرهخوارش اعلام نمود.
به خواندن ادامه دهیدبایگانی برچسبها: شکنجه
«دموکراسی» بورژوایی سوئد در حمایت از دیکتاتوری حاکم بر ایران!
حمید نوری، دادیار سابق زندان گوهردشت که در سال ۱۳۹۸ در سوئد دستگیر و با بوق و کرنا در دادگاههای سوئد به جرم مشارکت در قتل عام زندانیان سیاسی ایران در دههی شصت و به ویژه سال ۱۳۶۷ به حبس ابد محکوم شده بود؛ سرانجام در جریان تبادل زندانی با یوهان فلودرس و سعید عزیزی، شهروندان سوئدی آزاد شد و به ایران بازگشت.
یوهان فلودروس ظاهرا یک دیپلمات سوئدی است که در بهار سال ۱۴۰۱ برای «سفر گردشگری» به همراه چند تن از دوستان خود به ایران سفر کرده بود اما هنگام بازگشت در روز ۲۸ فروردینماه ۱۴۰۱ بازداشت شد.
به خواندن ادامه دهیددیوار موش دارد، موش هم گوش دارد!
بر اساس اسناد و شواهد امروز این حقیقت انکار ناپذیریست که در سال ۱۳۵۷ انقلاب مردم به دست کشورهای قدرتمند (امپریالیستها) به بیراهه کشانده شد و در نهایت با ترفندهای بسیار، ارتجاع مذهبی قدرت را در دست گرفت؛ و یا اینکه خیلی راه دور نرویم، همین سال گذشته و در اوج خیزش انقلابی ۱۴۰۱ همگی شاهد به آب و آتش زدن دولتهای مدافع دموکراسیای!!؟؟ (همان امپریالیستها) که منافع خود را در بقای جمهوری اسلامی میبینند، بودیم و دیدیم که آنها چگونه برای به انحراف کشاندن مبارزات تودهها در کف خیابان، _از به وجود آوردن و نشر شعارهای انحرافی و گیسبران سیاستمداران خارجی در همراهی تودهها گرفته تا جلسه گذاشتن با سران جمهوری اسلامی در پشت پرده و …_ از هیچ تلاشی دریغ نکردند تا چند صباحی دیگر به عمر ننگین این رژیم جانی بیفزایند.
حال لحظهای چشمانتان را ببندید و تصور کنید که جمهوری اسلامی با جنبش انقلابی دیگری توسط مردم مبارز و آزادیخواه سرنگون شده ولی رژیم جایگزین، رژیمی حاصل از اراده مردم نیست.
به خواندن ادامه دهیدبه یاد رفیقی از «گروه آرمان خلق» زنده یاد ناصر مدنی
رفیق ناصر مدنی در بهار سال ۱۳۳۱ در شهرستان بروجرد در خانوادهای نیمه مرفه پا به زندگی گذاشت. دوره دبستان و دبیرستان را در زادگاهش گذرانید و دیپلم ریاضی را در تهران اخذ کرد.
ناصر در خانواده مرفه خود، فقر طبقاتی را احساس کرده بود و فقر کارگران را به حساب سرنوشت آسمانی و مقدرات نمیگذاشت، او فقر را در رشته مناسبات کارگری و سرمایهداری دنبال میکرد. بیماری و فقر تودههایی که حتی از حداقل مزایای زندگی برخوردار نبودند او را رنج میداد و به این امید که زنجیر استثمار را روزی پاره کند پا به عرصهی مبارزه گذاشت.
به خواندن ادامه دهیدبه یاد رفیقی از «گروه آرمان خلق» زنده یاد ناصر کریمی
رفیق ناصر کریمی در یک خانواده نیمه مرفه در سال ۱۳۲۶ در شهرستان بروجرد متولد شد. دوران کودکی او توام با درس و کار بود و در ادارهی مغازه به پدرش کمک میکرد.
رفیق ناصر چند سالی را بدین منوال گذراند و در همین دوران با رفیق هوشنگ ترگل که او هم در مغازهای مشغول به کار بود، آشنا شد. این آشنایی به دوستی عمیقی مبدل گردید و بعد از مدتی با رفقا همایون کتیرایی و بهرام طاهرزاده و ناصر مدنی آشنا گردید و در سال ۱۳۴۵ اولین هسته مبارزاتی گروه آرمان خلق را پیریزی کردند. آنها برای آشنایی بیشتر با منطقه لرستان عازم روستاها شدند. از آن جمله رفیق ناصر به روستای چمن سلطان رفت و مدت چهار ماه از نزدیک با زندگی مشقتبار دهقانان آشنا و با تحلیلی که از جامعه روستایی به عمل آورد و در مقایسه با نظریات دیگر رفقا به این نتیجه رسیدند که فعالیتهای سیاسی به علت جو حاکم در روستاها امکانپذیر نیست و از این رو تصمیم به فعالیت در درون کارخانهها را گرفتند.
به خواندن ادامه دهیدبه یاد رفیقی از «گروه آرمان خلق» زنده یاد حسین کریمی
رفیق حسین کریمی در سال ۱۳۳۱ در استان لرستان در خانوادهای نمیه مرفه چشم به جهان گشود. دوره ابتدایی و دبیرستان را در شهر زادگاهش، بروجرد گذراند.
او ورزشکار بود و به ورزش کردن اهمیت زیادی میداد. والیبالیست خیلی خوبی بود؛ به ھمین دلیل ھم در تابستان زمین والیبال باشگاه جوشن در قرق حسین و دوستانش بود و بازی والیبال آنها تماشاچی بسیاری داشت.
پانزدهم خردادماه ۱۳۴۲ قیام مردم مبارزی که برای سرنگونی رژیم سفاک پهلوی بهپاخاسته بودند در او اثر بخشید و تحلیلی از این قضایا را برادرش ناصر برایش روشن ساخت. رفیق حسین به وسیله برادرش با رفقا هوشنگ ترگل و بهرام طاهرزاده و همایون کتیرایی آشنا شد. این آشنایی به دوستی مبارزاتی مبدل و در سال ۱۳۴۵ گروه آرمان خلق پیریزی شد.
به یاد رفیقی از «گروه آرمان خلق» زنده یاد همایون کتیرایی
«خینه مه چی خینه ناصر کِی غلیظه
همایون سی دالکش چی جُو عزیزه»
(خون من در مقابل خون ناصر، بهايی ندارد
همايون برای مادرش چون جان گرانبهاست)
رفیق همایون کتیرایی در ۲۶ مرداد ۱۳۲۸ در شهرستان بروجرد متولد شد. وی در خانوادهای مرفه چشم به دنیا گشود. دوران دبستان و دبیرستان را با موفقیت به پایان رساند. او با روحیهای انقلابی همراه رفیق خود بهرام طاهرزاده راهی تبریز و به دانشگاه آذرآبادگان وارد شدند.
او به ورزش اهمیت زیادی میداد، کوههای بروجرد را که تشکیل شده از کوههای وِنایی و کوههای اشترانکوه است، مانند کف دستش میشناخت. از بند رفاه خود را میبرید و در دامن فقر انسانها خود را پرورش میداد. رفیق همایون فردی مهربان و مردمدوست بود و همین خصلتش باعث شده بود که به ریشهی اصلی فقر و گرسنگی مردم زحمتکش پی ببرد و در راه نجات انسانها تلاش پیگیری را آغاز کند.
به خواندن ادامه دهید