گرامی باد یاد و خاطره چریک فدایی خلق زنده یاد، رفیق سیامک اسدیان(اسکندر)

چریک فدایی خلق، رفیق سیامک اسدیان (اسکندر)

چریک فدایی خلق، رفیق سیامک اسدیان (اسکندر)

رفيق سيامك  در سال ۱۳۳۴ در يكی از روستاهای خرم آباد لرستان ( روستای گرز كل از توابع بخش چغلوندی ) در دامن دهقانان زحمت كش لر پرورش يافت. تحصيلات ابتدايی را در روستا و تحصيلات متوسطه خود را در شهر خرم آباد ادامه داد. در تمام مدت تحصيل اش، اوقات بيكاری را به كار در روستا يا كارگری در شهرها می پرداخت و بدين طريق هر چه بيشتر زندگی اش به طور عينی با زندگی زحمت كشان پيوند خورد.

در سال دوم دبيرستان با مسائل سياسی آشنا شد و به دليل خويشاوندی اش با دكتر هوشنگ اعظمی به سرعت به او نزديك شد و همكاری اش را با گروه دكتر اعظمی آغاز كرد .
در سال ۱۳۵۳ يكی از افرادی بود كه برای شروع مبارزه مسلحانه در كوه های لرستان مخفی شد. پس از وصل شدن گروه دكتر اعظمی به سازمان چريك های فدايی خلق ، به دليل قابليت های بالای نظامی اش ، در بخش نظامی تشكيلات فعاليت نمود. از سال ۵۳ تا مقطع انقلاب در ده ها عمليات نظامی شركت داشت و برخی از عمليات بسيار حساس را هدايت نمود.

در مقطع اعتلای جنبش، سرهنگ زمانی که مردم مشهد را به ستوه آورده بود، توسط سازمان تصمیم گرفته شد تا به سزای اعمال جنایتکارانه اش رسیده شود و موفقیت رفیق اسکندر در این عملیات،  انعكاس بسيار وسيع و مثبتی روی مردم مشهد داشت. پس از انقلاب نيز فعالانه و خستگی ناپذير با سازمان فعاليت می كرد. در مقطع انشعاب، در كنار رفقای اقليت به فعاليت انقلابی اش تداوم داد و در كردستان در عمليات نظامی عليه رژيم ضد مردمی جمهوری اسلامی جنگيد. زنده یاد رفيق سيامك اسديان يكی از اعضای برجسته نظامی و عضو رهبری سازمان چريك های فدايی خلق ايران اقليت بود، سرانجام رفیق سیامک اسدیان در ۱۳ مهرماه ۱۳۶۰ و در حين انجام يك وظيفه سازمانی در منطقه آمل با پاسداران مرتجع جمهوری اسلامی در گير شده و پس از چند ساعت نبرد قهرمانانه ، در سن ۲۶ سالگی جاودانه شد.

يادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

این نمایش پرده‌ای نیاز به جاوااسکریپت دارد.

یک دیدگاه برای ”گرامی باد یاد و خاطره چریک فدایی خلق زنده یاد، رفیق سیامک اسدیان(اسکندر)

  1. نام و خاطرۀ عزیزش چون ستاره ای تابناک؛ به شب های تیره مان روشنایی می بخشد..
    با سپاس فراوان از رفیق صمد عزیز.

    لایک

  2. جاودان باد یاد و خاطره رفیق فدایی، فرمانده سیامک اسدیان
    نامی آشنا که بر جان خاینین و ستمگران رعشه مرگ می افکند

    لایک

  3. متا سفم که با گذشت چهار دهه از عمرتان به اندازه یک دهه هم تجربه نیاندوخته و اگاهی لازم را ازاین همه فراز ونشیب و تلاطمات پی در پی کسب ننموده اید.
    امثال شما فراوان یافت می شوند و این طور نیست که من برای نخستین بار با یک چنین ادمی سطحی روبرو می شوم .
    در شگفتم که بر اساس ادعای خودتان با این مورد مهم که تمام جنبه های زندگی شما را تحت الشعاع قرار داده تا این درجه غیر مسیولانه بر خورد کرده و نخواسته اید تا امروز هیچ گونه تحقیقی برای روشن شدن این قضیه انجام دهید.
    اگر حداقل برای اگاهی خودت هم تلاش کرده بودی امروز در چنین جایگاه عقب مانده ای قرار نداشتید.
    برات متاسفم……
    اگر توانسته بودی ذره ای کسب ادب فردی و اجتماعی کنی بعد از چهار دهه از عمرت حداقل درست حرف زدن را اموخته بودی…….

    لایک

  4. رفیق سیامک انچه را که یک انقلابی حرفه ای باید بداند در خطه مبارز پرور لرستان اموخت و برای رهایی خلق های تحت ستم ایران از ظلم و ستم رژیم سرمایه داری وابسته به امپریالیست شاه مزدور به صفوف رزمندگان واقعی راه رهایی کارگران و زحمتکشان ، چریک های فدایی خلق پیوست . یاد همیشه سرخش گرامی و راهش پر دوام باد.

    لایک

  5. سخت است فهماندن کسی که خود نخواهد بداند
    چرا این چنین درشت سخن می گویم دقیقا به این دلیل می باشد که طی چندین سال فرصت لازم برای خود اگاهی در اختیار داشته اید.
    انسانها به چند دسته تقسیم می شوند و بدترین انها کسانی هستند که در جهت خود اگاهی خود حاضر نمی باشند هیچ گام عملی بردارند.
    چشم و گوششان را می بندند و دهانشان را باز می کنند ادم چشم و گوش بسته هم مثل این است که تازه از مادر زاده شده پس باید با زبانی کودکانه با او سخن گفت .
    چنانچه این مسئله برایتان از اهمیت بر خوردار می بودو مایل بودید چگونگی ان را بدون غرض و مرض و مسئولانه برای خود روشن گردانید تا به امروز و به شکلی کاملا منطقی میتوانستید حل کرده باشید . اما مع الاسف
    هر کس در صف مردم نباشد و در نقطه مقابل مردم قرارداشته باشد دشمن مردم است
    رفیق سیامک و دیگر چریک های فدایی خلق از اغاز پیدایششان در تاریخ جنبش های مبارزاتی و انقلابی مردم ایران در دفاع از خلق های تحت ستم و دفاع از ارمانهای والای انسانی شان تا بدانجا پیش رفته اند که در جریان ماموریت های انقلابی شان هر زمان دیده و یا احساس کرده اند که جان کسی غیر از مزدوران رژیم در معرض تهدید و یا اسیب قرار داشته از انجام عملیات انقلابی شان روی بر گردانده و صحنه مبارزه را ترک کرده و یا جانشان را فدا نموده اند و این افتخار بزرگ را در کارنامه سراسر پر افتخار خود به گواه تاریخ به ثبت رسانده اند
    اگر نخواهید بپذیرید که ، اشتباه ، پدرتان منجر به مرگش شده همانطور که فوقا ذکر نمودم این دیگر مشکل شماست

    لایک

  6. گرامی باد یاد و خاطره چریک های مبارزه در راه آزادی و برابری مردمان تحت ستم و فدائیان آرمان رهائی مردم رفقا سیامک اسدیان( اسکندر ) ، قاسم سید باقری و محمد حسن بهادری طولابی و درود بسیار بر صمد بهادری طولابی که یاد و خاطره و آرمان و اهداف و پرنسیبهای پدر و همرزمانش را بدینگونه صمیمی و زلال گرامی داشته و با اصرار برتحقق آزادی و برابری به نگارش و تبلیغ و ترویج تفکر پیشروان اندیشه های نو میپردازد .

    لایک

    • رفیق صمد گرامی، از دقت تان و از ظرافت قلم تان برای پاسخ به حیله گران رژیم خجل ماندم. و رفیق اسکندر و دیگر رفقای نام برده و مورد اشاره محمود آذری و تفاوت های ویژه شان با برخی از انشعابات اپورتونیستی و اکونومیستی درون طیف غیر اکثریت غیر قابل انکار است و راهشان در ابعاد مختلف ادامه دارد. پیش به سوی تشکیل ارتش خلق و رهایی خلق های ایران

      لایک

  7. آقای علی موافق، نخست از اینکه شما هم از جمله کسانی هستید که درد بی پدری را کشیده اید، متاسفم. ولی نکاتی هست که چه دوست داشته باشید و چه نه باید بگویم. سرهنگ زمانی پور جنایت کاری بوده که در آن مقطع مردم مشهد را به ستوه آورده بود و با دستورات ضد بشری اش جوانان و معترضان را با شکنجه های قرون وسطایی (تجاوز، حتی با باتوم) آزار و اذیت می کرده به طوری که مردم با دیدن صحنه ای، علیه او و اطرافیان اش که مطیع و گوش به فرمان او بودند استشهاد نامه محلی را نوشته و امضا کردند.(لینک مدرک در این مورد را در پایان گذاشته ام)
    گذشته از جنایات سرهنگ زمانی پور که برای همگان روشن بوده و هست، در آن مقطع که حکومت استبدادی هیچ حمایتی از مردم نمی کرده و همراه با وی و هم پیاله هایش بوده، جز انسان های آزاده که به فکر رهایی خلق از چنگال چنین حکومتی هستند به اشخاص دیگری نمی توان دل خوش بود. با این توضیح مختصر باید به شما بگویم که بدبختانه شما با وجود سپری کردن ۴۱ سال از عمرتان، همچنان در ۷ سالگی خود به سر می برید و منطق و افکارتان هم رشدی نداشته است، چراکه در این صورت باید منطق را برای شرایط آن زمان به کار می بردید و خودتان را به جای آن جوانی که به هر دلیلی توسط زمانی پور و اطرافیان اش دستگیر شده بود بگذارید، که پس از استعمال باتوم، چه حسی داشتید و چه می کردید و…؟ اگر منطق انسانی را به خدمت بگیرید نخواهید توانست نسبت به زمانی پور و همفکران و مدافعان اش توهمی داشته باشید.
    شما حتی اگر توهمی هم نسبت به جمهوری جنایتکار اسلامی دارید باید بدانید که کهریزک های کنونی هم ادامه تفکرات زمانی پورها و گماشتگان و خدمه اش است. همان طور که شما خواسته اید تا در میان مردم چرخی بزنیم و پرس و جو کنیم، من به شما می گویم که اگر جرات شنیدن واقعیات را دارید از سالمندان و کسانی که در آن برهه آزار و شکنجه های زمانی پور و همراهان اش را دیده اند چرخی بزنید و بپرسید که پس از رسیدن به سزای اعمال اش چه شادی و ولوله ای در سطح شهر روی داده و مردم چقدر خوشحال بوده اند.
    از اینکه یک طرفه به قاضی رفته اید هم باید بگویم بخاطر همان افکار و منطق تان است که در همان کودکی مانده است، شما همه چیز را از نگاه خودتان میبینید و قدری زحمت به خود راه نداده اید تا در وبلاگی که وارد شده اید جستجو کنید شاید اطلاعاتی در مورد چرخاننده آن بدست بیاورید و فکر می کنید فقط شما هستید که درد بی پدری و ۳۴ سال سختی و مادری جوان بدون همسر و… را کشیده اید و به همین خاطر است که می گویم درک و منطق و افکار و… شما در همان ۷ سالگی درجا زده است و فقط رشد جسمی داشته اید.
    اگر شما ۷ ساله بوده اید و شاید خاطراتی از پدرتان داشته باشید، من ۱۰ ماهه بوده ام که جنایتکاران جمهوری اسلامی پدرم را تیرباران کرده اند. اگر شما چشم انتظار به خانه آمدن پدرتان بوده اید و پس از به صدا درآمدن زنگ خانه دوان دوان به پیشباز پدر رفته ای و در آغوش پر مهر پدری اش جای گرفته ای، برای من چون رویایی دست نیافتنی جلوه میکرد…
    امیدوارم کمی منطق و درک و شعور و فکر و… را بالاتر ببری و قبل از اینکه چشم ها را بسته، دهان را بگشایی با وجود سخت بودن غم و درد از دست دادن پدر، به واقعیات آن گونه که هست بنگری و با وجدان خود بسنجی که آیا رفتار سرهنگ زمانی پور به گونه ای بوده که کسی ولو پدر شما از آن حمایت کند؟! اگر شما بودید چه میکردید؟ هم به جای پدرتان و هم به جای مردم و آن جوانی که به او تجاوز شده بود فکر کنید و آنچه که منطق و وجدان حکم می کند، تصمیم بگیرید.
    به همان خدایی که تو قبول اش داری و من ندارم، اگر درک و وجدان انسانی تان هم ۴۱ ساله می بود می توانستید بفهمید که فاشیست کیست و چه کسی به این مرز و بوم خیانت می کند، کسی که در کنار مردم است یا کسی که در مقابل آنهاست.
    فاشیست و خائن به مملکت کسی است که علیه مردم اش جنایت می کند، آنها را شکنجه می کند، مورد تجاوز قرارشان می دهد، کسی که از این گونه افراد و جان و مال شان حمایت می کند و بر رفتارشان صحه می گذارد و…
    امیدوارم قدری روشن شده باشی و به جستجوی واقعیت رفته و تفکر کودکی ات را با جسم رشد یافته ات همسان سازی.

    در پایان باز هم به نوبه خود یاد و خاطره فدایی خلق رفیق سیامک اسدیان(اسکندر)، فرمانده بزرگ سازمان چریک های فدایی خلق ایران(اقلیت) و دیگر آزادی خواهانی چون او را که در راه آزادی و سربلندی مردم زحمت کش و کارگر، جان شیرین شان را از دست دادند، گرامی داشته و پر رهرو بودن راه شان را برای رهایی از جنایات و دیکتاتوری حاکم خواهان ام.

    لینک مربوط به جنابت های سرهنگ زمانی پور و اطرافیان اش
    http://rasekhoon.net/article/print-89759.aspx

    لایک

  8. این مرتیکه که شما به نیکی از او یاد میکنید آیا میدانید پدر من ودو برادروخواهرم را از ما گرفت پدری که تنها جرمش این بود که در ان روز نحس ( 57/7/9 ) با وجودی که روز استراحتش بود به ناحق در کنار زمانی قرار گرفت و به جای راننده سرهنگ سرشیفت رفت. پدری که بزرگترین فرزندش من تنها 7 سالم بود. فاشیست شمایید. میدانم که این مطلب را در اینجا قرار نمیدید.به درک ولی بدانید که هیچ جایگاهی بین این مردم ندارید. میدانید بی پدری یعنی چه؟ میدانید که توی این 34 سال چه کشیدیم؟ میدانید مادر بیچاره من تنها 24 سالش بود که بیوه شد؟ میدانید که … به خدایی که قبولش ندارید اگه اینها را بدونید نمیتوانید که درک کنید. شرم بر شما خائنین به این مرز و بوم.راستی اگه جراتش دارید که توی این مردم بچرخید برید شهربانی چی های قدیم را پیدا کنید بپرسید محمد موافق کی بود؟

    لایک

  9. درود و سپاس از شما قاسم گرامی:
    جنایتکاران رژیم ننگین اسلامی چه عزیزانی را که از ما نگرفتند و چه زنان و مردان آزاده ای را که در خون نغلتاندند، ولی مهم آنست که بتوانیم راه آن عزیزان را ادامه داده و آرمانهایشان را که همانا آزادی و برابری خلق بود محقق سازیم.
    به امید رهایی ازچنگال فاشیست اسلامی.

    لایک

  10. با درود به شما
    من بسيار خوشحال خواهم شد اگر نوشته اي در مورد پدر از دست رفته تان برايم ارسال كنيد . من هم چون شما عزيزي دارم كه گلوله هاي جنايتكاران در سال 60 بر بدن مجروحش نشست . قاسم سيدباقري فدايي خلق بود و جان بر سر مبارزه با جهل و ستم شاه و شيخ گذاشت .
    بي صبرانه منتظر تماس با شما هستم. ضمنا از يادآوري رفيق اسكندر بسيار خوشحال شدم و وقتي به سراغ وبلاگتان آمدم از ديدن صورت جوان شما خوشحالتر

    لایک

بیان دیدگاه