گرامی باد یاد و خاطره رفیق توکل اسدیان

چریک فدایی خلق رفیق توکل اسدیان در یازدهم اردیبهشت سال ۱۳۲۷ در روستای گُرزکُل از توابع چغلوندی در استان لرستان متولد شد. از دوران نوجوانی به گروه دکتر هوشنگ اعظمی پيوست و فعالیت سیاسی و انقلابی خود را به عنوان یک کمونیست تا سرنگونی رژیم شاه مزدور و وابسته به امپریالیسم ادامه داد.

او دارای مدرک لیسانس در رشته کشاورزی از دانشکده کشاورزی کرج بود و برهه‌ای از زندگی‌اش را در شرکت سهامی‌ کشت و صنعت نیشکر هفت تپه مشغول به کار بود.

رفیق توکل پس از مخفی شدن گروه دکتر اعظمی در کوه‌های لرستان به دلیل سابقه عضویت در گروه دکتر اعظمی دوباره مورد تعقیب دستگاه اطلاعاتی رژیم قرار گرفت و در ۱۴ شهریور ۱۳۵۳ در محل کارش در هفت تپه توسط ساواک دستگیر و به بروجرد منتقل شد.

او را پس از چند ماه شکنجه به تهران انتقال داده و به ۱۵ سال حبس محکوم کردند؛ اما با گشوده شدن درب‌های زندان توسط مردم به پا خاسته علیه شاه در سال ۵۷ از زندان آزاد شد و با مشاهده شرایط عینی جامعه و دزدیده شدن انقلاب مردم توسط امپریالیسم و سر کار آمدن خمینی و عمالش دوباره فعاليت و مبارزات خود را در ارتباط با سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران ادامه داد و تا آخرین قطره خون خود در راه آزادی و برابری خلق‌ها مبارزه کرد و جان شیرینش را هم در این راه فدای خلق‌های تحت ستم و جنبش آزادی‌خواهی کرد.

رفیق توکل ابتدا از مسئولان تشکیلات لرستان بود و در جريان انشعاب بزرگ در سازمان چریک‌های فدایی خلق عليه خائنين اکثريتی موضع‌گيری کرد و از مواضع انقلابی سازمان دفاع نمود و با منشعبین اقلیت سازمان همراه شد.
با بسته شدن فضای سیاسی برای مدتی کوتاه به علت مسایل امنيتی به کميته آذربايجان سازمان منتقل شد و برای مدتی از مسئولان تبریز بود.

مزدوران رژيم جمهوری اسلامی در سحرگاه روز پنج شنبه ۲۱ آبان‌ماه ۱۳۶۰ با محاصره منطقه چغلوندی و محل برگزاری مراسم چهلم برادرزاده‌اش رفيق سیامک اسدیان (اسکندر) _از اعضای کادر رهبری سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران و فرمانده نظامی سازمان_، رفيق توکل را دستگير کردند.

شرح واقعه چنین بود:
اهل خانه در حال استراحت بودند تا برای فردا آماده برگزاری مراسم چهلم رفیق اسکندر باشند. هنوز آفتاب بالا نیامده بود که مزدوران رژیم با برنامه‌ریزی دقیق و آمادگی کامل به منطقه یورش می‌برند، خانه پدری رفیق اسکندر را محاصره کرده و قصد ورود به منزل را داشتند.

هنگامی که مزدوران به خانه نزدیک می‌شوند رفیق توکل با صدای آرام ترمز ماشین از خواب می‌پرد و قصد فرار دارد که یکی از اعضای خانواده هراسان به سوی او می‌آید و به او می‌گوید که در محاصره هستیم. به اتاق دیگری می‌روند، همه اهل خانه به تکاپو می‌افتند و سعی در گمراه کردن نیروهای مزدور رژیم را دارند بی خبر از آنکه این جانیان خون‌خوار با رصد کردن اوضاع و احوال، انتظار این روز را کشیده بودند و با برنامه‌ای مناسب و حضوری چند صد نفری کنترل منطقه و محل برگزاری مراسم را در اختیار گرفته و اقدام به دستگیری همه‌ی آن جان‌های شیفته کرده و همگی را به مسلخ بردند.

همسر رفیق و مادر و خواهران رفیق اسکندر شجاعانه در مقابل پاسداران ایستادگی کردند تا مانع دستگیری رفیق توکل و دیگر اعضای خانواده و جوانان حاضر شوند؛ ولی تلاش‌ها بی نتیجه می‌ماند چراکه رژیم  مزدورانش را به آنجا سرازیر کرده بود تا به نتیجه‌ی دل‌خواه خود برسد.

به این ترتیب پاسداران سیاهی، رفیق توکل و جوانان دیگر را دستگیر کرده و با خود می‌برند. همینطور با آن برنامه‌‌ی از پیش تعیین شده چنان کنترل منطقه را در دست می‌گیرند که در روز موعود و پس از گذشت ساعت‌ها از دستگیری رفیق و اعضای خانواده اجازه عبور و مرور در منطقه را از ساکنین و مردم سلب می‌کنند و کسی از موضوع مطلع نمی‌شود و یاران و دوست‌داران رفیق اسکندر فوج فوج برای حضور در مراسم به محل مورد نظر آمده و در دام مزدوران رژیم جنایت‌پیشه‌ی جمهوری اسلامی افتاده و به شکنجه‌گاه برده می‌شوند.

پس از دستگيری  از آنجا که موقعيت تشکيلاتی رفيق توکل را می‌دانستند او را تحت شکنجه‌ھای طاقت‌فرسا قرار دادند ولی رفيق کلامی بر زبان نياورد و قهرمانانه به مقاومت ادامه داد.

سرانجام ساعت ۴ بعدازظهر روز سوم آذرماه ۱۳۶۰ پس از ۱۲ روز شکنجه‌های طاقت‌فرسا رادیو خرم‌آباد خبر جان‌سپردن رفیق توکل اسدیان را [زیر شکنجه] اعلام نمود.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد!

*برخی از قسمت ها برگرفته از «لیست یادها» از سایت سازمان فداییان – اقلیت

یک دیدگاه برای ”گرامی باد یاد و خاطره رفیق توکل اسدیان

  1. بازتاب: درگذشت سهراب اسدیان و «آئینه سکندر خادمان شلاق و خون!: اکبر تک دهقان | «اشتراک eshtrak

  2. بازتاب: پدر اسدیان، پدر رفیق دلاور سیامک اسدیان درگذشت! | پریسکه

بیان دیدگاه