رفیق محمد حسن آزادی چگنی فرزند زنده یاد روحاله در سال ۱۳۴۱ در منطقه چگنی واقع در خرم آباد به دنیا آمد.
رفیق آزادی از زمرهی فرزندان دلاور و صادق خلق لر بود؛ او در زندگی کوتاه خویش حامی محرومان بود و ظلم و ستم را برنمیتابید. از این رو پس از انقلاب ۵۷ و نابودی سلطنت و روی کار آمدن خمینی توسط امپریالیستها (قدرتهای جهانی که در کنفرانس گوادلوپ، حکم به رهبری خمینی دادند.) رفیق محمدحسن آزادی مانند هزاران هزار جوان مبارز دیگر به هواداری از سازمان چریکهای فدایی خلق ایران روی آورد که با توجه به هفت سال مبارزهی بی امان با رژیم شاه هر آزادیخواهی را شیفتهی خود میکرد.
در خردادماه سال ۵۹ با رسوخ هر چه بیشتر و حاکم شدن نظرات ضد انقلابی در آن سازمان پر افتخار، سازمان به پابوس ارتجاع کشانده شد و حمایتهای آشکار سازمان به رهبری فرخ نگهدار و دیگر رفقای خائنش از «خط امام» و دفاع از رژیم برای «شکوفایی جمهوری اسلامی » موجب رخ دادن انشعابی بزرگ در سازمان فدایی شد.
رفیق محمد با مشاهدهی این وقایع و با آگاهی از دسیسههای اپورتونیسم صف خود را حامیان «خط امام» جدا کرد و به بخشی که با نام «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران – اقلیت» شناخته میشدند، پیوست و در شاخهی لرستان این سازمان به فعالیت پرداخت.
متاسفانه رفیق آزادی در روز ۲۱ آبانماه سال سیاه شصت به هنگام شرکت در مراسم چهلم رفیق گرانقدر سیامک اسدیان (اسکندر) از کادرهای مرکزیت و مسئول نظامی سازمان که در روز سیزدهم مهرماه سال شصت و در درگیری با مزدوران رژیم در منطقهی آمل به شهادت رسید، به همراه دیگر رفقا و تودههای بسیاری که برای بزرگداشت آن رفیق به محل مراسم رفته بودند، دستگیر شد و در سیاهچالهای رژیم به زیر شکنجه کشیده شد.
رفیق آزادی به خاطر عضویت در شاخه لرستان سازمان (اقلیت) و اتهاماتی دیگر به عنوان مخالفت با رژیم تازه به قدرت رسیده، در زندان اوین تحت شدیدترین شکنجهها قرار گرفت؛ از جمله این که انگشتان دست او را شکسته بودند و خود رفیق در وصیتنامهای که نوشته بود در توضیح بد خطیاش به این موضوع اشاره کرده بود اما به سان یک فدایی که جانش را در راه اعتقادش برای رهایی و برابری همهی تودههای تحت ستم در دست گرفته بود، لب از لب نگشود تا بر پیمانش با کارگران و زحمتکشان پایدار بماند.
سرانجام چریک فدایی خلق رفیق محمدحسن آزادی در کمتر از ۲ ماه و با تنی شکنجه شده اما دلی سرشار از عشق به تودهها و سربلند از اعتقاد به راه انقلابیاش که همانا آزادی و برابری برای همه کارگران و زحمتکشان بود، با قدمهایی استوار به محل تیرباران رفت و سرفرازانه، قلبش با گلولههای دشمنان خلقها و مزدوران شبپرست رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی شکافته شد.
او یکی از هزاران جوان مبارز و آگاهی بود که در کشتار دهه شصت توسط جنایتکاران جمهوری اسلامی اعدام شد اما نکتهای که حائز اهمیت میباشد این است که رژیم جنایتپیشهی جمهوری اسلامی در تاریخ سوم مهرماه سال خونین شصت، حکمی را صادر کرد مبنی بر اینکه قبل از اعدام زندانیان، از آنها خون گرفته شود. رفیق آزادی هم در وصیتنامهاش به این موضوع اشاره کرده و مینویسد من به خاطر این عمل به زندانبانان اعتراض کردم که «چرا خون ما را میگیرید؟» و پاسدار مزدور در پاسخ میگوید: چون میخواهیم گلهای باغچهی اوین را با خون شما آبیاری کنیم. (۱) پاسخی که اوج ماهیت ضد خلقی جمهوری اسلامی را نشان داده و گوشهای از حقایق جنایات این حکومت علیه مردم ایران را برای جوانانی که در پی مطالعه تاریخ واقعی سرزمین خود هستند را عیان میکند.
جانیان شبپرست پیکر رفیق محمدحسن آزادی را بدون اطلاع خانواده در بهشت زهرای تهران شبانه دفن کردند. مزدوران رژیم جنایتپیشه در همان زمان نیز همانند امروز، چندین بار مبادرت به شکستن سنگ قبر این رفیق و سایر جانباختگان راه آزادی کردند که هر بار خانوادههای این شهدا سنگ قبر جدیدی را جایگزین سنگ شکسته می کردند.
مردم مبارز و آزادیخواه ایران و دیار لرستان همواره قدردان شهدای انقلابی خود بوده و هستند؛ شهدایی که در راه مبارزه با رژیم ضد خلقی و جنایتپیشهی جمهوری اسلامی برای رهانیدن زحمتکشان از سلطه ظلم و ستم، فداکاری کرده و تا پای جان در مقابله با این جرثومهی فساد و تباهی ایستادگی کردند.
یاد عزیزش گرامی و راهش پر رهرو باد!
پینوشت:
۱- صفحهی اینستاگرامی و کانال تلگرامی پِریسکَه در سالهای گذشته و در بزرگداشت دههی خونین شصت عکسی را از آن سند منتشر کرده است.
در آن سند آمده است: بنا به درخواست سپاه پاسداران و به دلیل کمبود خون در جبهههای جنگ برای مجروحین، از محکومین به اعدام، قبل از اجرای حکم خون گرفته شود تا این مشکل برای مجروحین جنگی از بین رفته و دیگر به این خاطر فوت نکنند. (نقل به مضمون)