باز هم ماه بهمن شد. ماه خون؛ ماهی که هم خاطراتی خوش را در ذهن متبلور میکند، هم تلخ. خاطرات خوش آن پیروزی مبارزات تودههای تحت ستم در رژیم پهلوی و به زیر کشیدن آن است و خاطرات تلخ آن، چنان است که گاها به نظر بخشی از مردم بر دیگری پرده میافکند. ناگفته نماند که این دو رقیب تلخ و شیرین میتواند برای کسانی برعکس باشد؛ البته با شرایطی متفاوت.
تلخی برای آن دسته از انقلابیونی رقم خورد که علیرغم مبارزات پیروزمندانهشان به چشم خود دیدند که دستاوردهای انقلاب را چگونه به یغما بردند و هر آنکس را که به اعتراض میایستاد را «نستوه و استوار»* بر زمین میافکندند؛ و بازماندگان را تا به امروز «خونابه از چشم روان است.»*
به یاد زنده یاد علیرضا شکوهی
یازدهم دیماه ۱۳۶۲ علیرضا شکوهی تیرباران شد. با به خاک افتادن او جنبش کمونیستی ایران یکی از برجستهترین رزمندگان خود و سازمان ما [سازمان کارگران انقلابی ایران (راه كارگر)] نخستین دبیر اول کمیته مرکزی و عضو دفتر سیاسی خود را از دست داد.
زندگی نسبتا کوتاه و مرگ بسیار شجاعانهی او سرود شورانگیز مردی است که هنر زیستن و مردن را میدانست و یاد میداد.
علیرضا شکوهی در [اول تیرماه] سال ۱۳۲۹ در خانوادهای زحمتکش در الیگودرز لرستان متولد شد. در بروجرد دیپلم گرفت و در رشته شیمی دانشگاه صنعتی تهران تحصیلاتش را ادامه داد. از سال ۱۳۴۸ فعالانه به مبارزه انقلابی روی آورد و در سال ۴۹ به کمک چند رفیق دیگر گروه «ستاره سرخ» را تشکیل داد.
در سال ۵۰ به دست دشمن اسیر شد و بعد از یک مقاومت حماسی در بازجوییها و دفاعی شجاعانه از آرمانهای انقلاب در دادگاه نظامی به مرگ محکوم شد. اما بعد از یک ماه انتظار مرگ در دخمههای انفرادی زندان قصر حکم اعدام، با یک درجه تخفیف [تحت فشارهای بین المللی آن دوره] به زندان ابد تبدیل شد.
در سال ۵۱ به عنوان زندانی ناآرام به زندان برازجان تبعید شد و سپس به زندان عادل آباد شیراز انتقال یافت و تا دیماه ۵۷ در همانجا زندانی بود.
«سایت پریسکه» گروه تلگرامی ندارد!
رفقا، دوستان و همراهان گرامی سایت پریسکه؛ جوانان آگاه و مبارز!

به اطلاع شما عزیزان میرسانم که «سایت پریسکه» گروه تلگرامی ندارد!
در هفتههای اخیر گروهی تلگرامی با نام «پریسکه» راهاندازی شده است که موجب ایجاد ابهام برای عزیزانی شده و در همین راستا پرسشهایی را نیز در مورد ارتباط «سایت پریسکه» با آن گروه تلگرامی با من در میان گذارده و خواهان روشنگری شدهاند.
لازم به توضیح است که گروه تلگرامی پریسکه (در گروه تلگرامی اعضا میتوانند در گروه پست ارسال کنند و یا پیامهایی را رد و بدل کنند) در تاریخ ۱۰ نوامبر ۲۰۲۱ توسط آقای محمد کاشفی که دارای یک سایت شخصی به نام «عقابهای طلایی زاگرس» است و در تلگرام هم یک کانال تلگرامی (در کانال تلگرامی اعضا نمیتوانند پست و یا متنی را در کانال بگذارند و تنها میتوانند پستهای آن کانال را بخوانند.) با همین نام یعنی عقابهای طلایی زاگرس دارد راهاندازی شده و تبلیغ بیرونی شد.
به خواندن ادامه دهیدگرامی باد یاد و خاطره رفیق توکل اسدیان
چریک فدایی خلق رفیق توکل اسدیان در یازدهم اردیبهشت سال ۱۳۲۷ در روستای گُرزکُل از توابع چغلوندی در استان لرستان متولد شد. از دوران نوجوانی به گروه دکتر هوشنگ اعظمی پيوست و فعالیت سیاسی و انقلابی خود را به عنوان یک کمونیست تا سرنگونی رژیم شاه مزدور و وابسته به امپریالیسم ادامه داد.
او دارای مدرک لیسانس در رشته کشاورزی از دانشکده کشاورزی کرج بود و برههای از زندگیاش را در شرکت سهامی کشت و صنعت نیشکر هفت تپه مشغول به کار بود.
رفیق توکل پس از مخفی شدن گروه دکتر اعظمی در کوههای لرستان به دلیل سابقه عضویت در گروه دکتر اعظمی دوباره مورد تعقیب دستگاه اطلاعاتی رژیم قرار گرفت و در ۱۴ شهریور ۱۳۵۳ در محل کارش در هفت تپه توسط ساواک دستگیر و به بروجرد منتقل شد.
به خواندن ادامه دهیدبه جستوجوی تو چهار دهه پس از آخرین دیدار ما …!
به جستوجوی تو
بر درگاهِ کوه میگریم،
در آستانهی دریا و علف.
به جستوجوی تو
در معبر بادها میگریم
در چارراه فصول،
در چارچوب شکستهی پنجرهیی
که آسمانِ ابرآلوده را
قابی کهنه میگیرد.
به انتظارِ تصویر تو
این دفترِ خالی
تا چند
تا چند
ورق خواهد خورد؟ ❊
چهل سال از روزی که دستگیر شدهای میگذرد.
چهل سال پیش در اوج جوانی توسط تبهکاران شبپرست به مسلخ برده شدی و چشمان زیبایت دیگر طلوع خورشید را از فراز کوههای پر صلابت و استوار لرستان به خود ندید؛ تا پس از زخمهای فراوانی که از پس شکنجههای طاقت فرسا در سیاهچالهای اوین و کمیته مشترک به صلابت همان کوههای لرستان بر تن خود کشیده بودی همچون شیرآهنکوه مردی استوار، کوهوار پیش از آنکه بر خاک افتاده باشی گلولههای دژخیم پلید، پیکر زخمی اما پولادینات را برای آخرین بار مورد آماج خود قرار دهد و تنها پژواک زهرخند واپسین تو بود که دشمن را به سخره گرفته بود و بر جان آنان آتش افکند.
«مودَریها» راز دیرین یکی دیگر از جنایات جمهوری اسلامی در سینەی کوههای «مودر» در اراک!
گزارشی از چگونگی به خون خفتن یازده تن مبارز در چهارم آبان ۱۳۶۱ در «خاوران» اراک
به نقل از: پیام فدایی ارگان چريکهای فدایی خلق ایران شماره ۲۳۷، فروردینماه ۱۳۹۸
کوهستان «مودَر» واقع در شهرستان اراک یکی از دهها و صدها «خاوران»های کوچک و بزرگیست که در طول دهه خونین شصت توسط رژیم جنایتپیشە جمهوری اسلامی به وجود آمده و دامنه صبور این کوه خاموش اما مغرور محل دفن پیکرهای یازده تن از کمونیستها و آزادیخواهانیست که در سال ۱۳۶۱ در مقابل جوخە آتش مزدوران جمهوری اسلامی قرار گرفتند و خون ریخته شده از جانهای شیفته و زلالشان را نثار آبیاری نهال آزادی تودههای محروم نمودند.
به رغم تمام کوششهای کثیف لاشخورهای جمهوری اسلامی برای پنهان کردن این جنایت، در تمام طول این سالها در سرمای زمستان و گرمای خشک تابستان، «مودر» نه تنها میعادگاه خانوادههای داغدار این عزیزان در خاک خفته بوده، بلکه «عابران ناشناس» فراوانی هم بودهاند که مخفیانه و به دور از چشم شب پرستان با دیدار از این گورستان کوچک و گلباران کردن قبرهای این عزیزان مراتب حق شناسی خویش از خواهران و برادران عدالتخواه و سرفرازشان را در مقابل جلاد اعلام کردهاند و راز «مودر» را در مقابل دیدگان حسرتبار دشمن سینه به سینه منتقل و برای نسل بعد از خود نیز آشکار کردهاند. دسته گلهای سرخ زیبای نهاده شده بر آرامگاه جانباختگان «مودر» هم تا آخرین نفس خود و پیش از آنکه با بخشیدن تمام طراوت و تازگی خویش به این عزیزان در خاک خفته پژمرده شوند داستان «مودر» را برای عابران و مسافران جویای قلههای بلند این کوه نقل کردهاند. تا جایی که حتی چوپانانی که در زمان وقوع این جنایت هنوز حتی پا به این جهان نگذاشته بودند با نشان دادن احترام نمیگذارند تا گلههایشان در این قسمت از کوهستان چَرا کنند.
به یاد رفیق سیامک اسدیان در چهلمین سالگرد شهادتش
فدایی کبیر رفیق اسکندر (سیامک اسدیان) به شهادت رسید!
گرچه با خون رفتهای
گرچه مانند شقایقهای خونین ای رفیق سرخ
در لرستان برگ خون افشانده، گلگون رفتهای
تا صدای آتشی در کوه میپیچد
تا هزاران گام خون آلود رهپوی سحرگاه است
خلق میگوید تو میآیی
خلق میگوید تو میآیی
لرستان چشم در راه است …
رفیق «اسکندر» همرزم حمید اشرف یار نزدیک دکتر اعظمی لرستانی، مسئول نظامی تشکیلات کردستان طی شش ماه پس از انشعاب، همرزم دلیر خلق کرد، فرزند راستین زحمتکشان لرستان، انسانی طراز نوین، یکی از فرماندهان مجرب و بی نظیر بخش نظامی تشکیلات و عضو کادر مرکزی سازمان روز سیزدهم مهرماه ۱۳۶۰ در حين انجام وظایف انقلابیاش با نیروهای مزدور بسیج و پاسدار در شهر آمل درگیر شد و پس از کشته و زخمی نمودن یک اکیب گشتی دشمن به همراه دو رفیق فدایی دیگر به نامهای مسعود بریری و علیرضا صفری طی یک نبرد حماسه آفرين و قهرمانانه تا آخرین فشنگ با ضد خلق جنگید و سرانجام به شهادت رسید.
به خواندن ادامه دهیدشکلگیری چریکهای فدایی خلق و نقد تاریخ جعلی – رفیق اشرف دهقانی
آنچه در زیر میآید پیشگفتار کتاب «شکلگیری چریکهای فدایی خلق و نقد تاریخ جعلی» از رفیق اشرف دهقانی میباشد.
پیشگفتار
در آستانه پنجاهمین سالگرد رستاخیز سیاهکل قرار داریم. ۵۰ سال پیش یک دسته از انقلابیون جان بر کف در جهت پیوند با تودهها و بسیج و سازماندهی مسلح آنان برای سرنگونی رژیم شاه و پایان دادن به سلطه امپریالیسم در ایران به یکی از پاسگاههای واقع در شمال کشور در روستای سیاهکل حمله نمودند و با این عمل شجاعانه، تاریخی را در جنبش نوین کمونیستی ایران رقم زدند که با نام چریکهای فدایی خلق گره خورده است.
با توجه به مبارزات درخشانی که متعاقب رستاخیز سیاهکل توسط چریکهای فدایی خلق در جامعه ایران جاری گشت بن بستی که سالها در مبارزات تودهها به وجود آمده بود در هم شکست و مبارزه مسلحانه چریکهای فدایی خلق فضای محنتزده در اثر حاکمیت رژیم سرکوبگر شاه برای اکثریت تودههای در بند ایران را به فضای شاداب مبارزاتی تبدیل کرد. این مبارزات سلحشورانهی توام با فداکاریها و قهرمانیهای بی نظیر در همان آغاز بر روند مبارزات تودهها، بر مبارزات کارگران که نمونه برجسته آن به حرکت درآمدن کارگران مبارز جهانچیت بود، بر مبارزات دانشجویان که دانشگاهها را به صحنه پرشور مبارزه علیه رژیم حاکم تبدیل کردند، بر روی روشنفکران و بر شعر و ادبیات تا آنجا که الهامبخش زیباترین و پر محتواترین آثار ادبی و هنری گردید و … تاثیراتی شگفتانگیز همراه با دست آوردهای ارزشمند و توام با خلاقیت تودهها به جای گذاشت که هرگز از صفحات تاریخ مملو از مبارزه مردم ستمدیده ایران پاک نخواهند شد. این حقیقتی غیر قابل انکار است که حتی دشمنان و نیروهای راست هم نمیتوانند آن را تایید نکنند.
در همبستگی با خیزش بر حق مردم خوزستان!
بیش از ده روز است که تودههای تشنه و جان به لب رسیده خوزستان با پیشگامی تودههای تحت ستم عرب در دفاع از حق حیات و معیشت خود پا به میدان مبارزه گذاشتهاند. در این مدت سران جنایت پیشهی جمهوری اسلامی علیرغم گفتارهای ریاکارانه و ادعاهای فریبکارانهی خود مبنی بر ظاهرا درک شرایط دشوار تودههای این منطقه، نیروهای سرکوب خود را به سراغ مردمان تشنه و گرسنه این دیار فرستاده و در عمل جز گلوله و شکافتن سینه کودکان و جوانان پاسخی به مطالبات بر حق تودههای به پا خاسته خوزستان ندادهاند. آخر این رژیم خدمتگزار سرمایهداران خارجی و داخلی، از آنجا که خود عامل فقر و فلاکت و فاجعه بی آبی در خوزستان (و نه فقط در این منطقه) میباشد، قادر به پاسخگویی به ابتداییترین نیاز تودههای رنجدیده نیست و توسل به سرکوب و خونریزی تنها پاسخ آن به این تودهها میباشد.
به خواندن ادامه دهیدپیشینه نامگذاری «روز معلم»
در روز دوازدهم اردیبهشتماه سال ۱۳۴۰ خورشیدی معلمان کشور جهت احقاق حقوق حقه خود دست به اعتراض و اعتصاب سراسری زدند.
معلمین تهران در این روز قصد ورود به محوطه وزارت فرهنگ را داشتند که از ورود آنان جلوگیری به عمل آمد.
معلمان راهی میدان بهارستان شدند و جلو ساختمان مجلس روی زمین به تحصن نشستند. پلیس برای متفرق کردن آنان از ماشین آبپاش استفاده کرد ولی معلمان از جای خود تکان نخوردند.

دکتر خانعلی دبیر ۲۹ ساله دبیرستان جامی به اتفاق چند دانش آموز به بالای ماشین آبپاش رفته و جهت شیلنگ را عوض کردند. در این زمان پلیس شروع به تیراندازی هوایی کرد ولی باز معلمان از جای خود بر نخواستند.
در این هنگام سرهنگ ناصر شهرستانی، رییس کلانتری شماره دو اقدام به شلیک نمود که دکتر خانعلی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در بیمارستان درگذشت.
محمد درخشش رییس جامعه معلمان ایران و رهبر اعتصاب نیز دستگیر و به زندان افتاد.
از آن به بعد اعتراض رنگ سیاسی به خود گرفت و معلمان چهار شرط برای پایان اعتصاب به شرح زیر اعلام کردند:
به خواندن ادامه دهید