به یاد ارژنگ و ناصر شایگان، جوان‌ترین یاران فدایی 

در این شکی نیست که صفحات پر افتخار تاریخ مبارزاتی سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران، به عنوان ضرورتی که از دل تاریخ رویید و در اعماق قلب توده‌های زحمت‌کش و مبارز رسوخ کرد، با خون پاک صدها تن از زنان و مردان کمونیست و مبارزی سرخ فام گشته، که در زمستانی سخت و سیاه، پرچم ظفرنمون انقلاب و مبارزه را در دست گرفتند، و با ایمان به توده‌ها و فرا رسیدن بهار و صبح پیروزی، شب‌های سیاه را درنوردیدند و هر یک در آوردگاه نهایی بی هیچ دریغی و تردیدی خون خود را وثیقه تحقق آزادی و برابری کردند. در میان خیل این شیر زنان و کوه مردان، اما، بی تردید هستند عزیزانی که جایگاه ویژه‌ای در این تاریخ، در این سازمان و در قلب تمامی مردم شریف، آزاده و مبارز ما دارند.

دانه و جوانه شایگان

فاطمه سعیدی (مادر شایگان)، ناصر و ارژنگ

بله! از ارژنگ و ناصر سخن می‌گوییم! همان کوچک مردان «بزرگ»! کودکانی که در قلب کوچک‌شان آتش آرزوهای بزرگ نهفته بود. آنان را «دانه» و «جوانه» می‌نامیدند، اما در بطن هر یک از آن‌ها «سرو تنومندی» می‌زیست و در فروغ چشم‌شان «جنگلی» نهفته بود! «گوزن‌های جوانی» که نگاه روشن و آبی‌شان آکنده از زیبایی عشق به خلق بود! و تپش پر حرارت قلب‌هاشان که چه تند و تند می‌تپید چرا که عطش عشق به زندگی از آن سر بر می‌کشید.

دانه و جوانه بی ریا و پاک بودند. به بی ریایی و پاکی عشق به خلق! خنده‌های کودکانه‌شان بشارت دهنده دنیای زیبای آینده بود!

ارژنگ و ناصر، نو نهالانی بودند که به رغم تمامی محرومیت‌های خفه کننده‌ای که جامعه کثیف طبقاتی بر آن‌ها تحمیل کرده بود زیر سایه مادر مبارز خود شکفتند و رشد کردند. آنان بسیار زود به جریان مبارزه نوین جاری در جامعه پیوستند. آن‌ها برآمده از آتش مقاومت و جریان بالنده‌ای بودند که در آن سال‌های سیاه از اعماق جامعه تحت سلطه، و از گرداب خشم و نفرت توده‌ها به دشمن غدار شعله بر می‌کشید. در واکنش به این موج نوین، جامعه، دیگر همانند قبل خمود و بی جوش و تاب نبود، بل‌که منبعی بود که به این مبارزه نیرو می‌داد و آن را به طور معنوی و مادی تقویت می‌کرد. تحت تاثیر چنین واقعیتی، به تدریج توده‌ها نیز با این مبارزه در می‌آمیختند. در چنین شرایطی بود که دانه و جوانه به همراه رفیق مادر در مسیر فوق سرانجام به سازمان عشق و زندگی پیوستند. آنان دیگر نه کودکانی معمولی و دوست‌داشتنی، بل‌که قاصدان کوچک فصل شکفتن، پیام‌آوران بهار و منادیان صبح روشن انقلاب بودند!

ارژنگ شایگان

ارژنگ شایگان


در مبارزه مرگ و زندگی‌ای که با بی‌رحمی تمام از سوی دشمن بر مردم تحمیل گشته بود، تپش‌های نبض دانه وجوانه در عطش انقلاب ترانه می‌سرود. آنان پا به پای بزرگ‌ترها در کارها شرکت می‌کردند، ورزش می‌کردند، می‌آموختند، با کمک بزرگ‌ترها می‌خواندند، قابلیت‌ها و آگاهی خود را رشد می‌دادند و با شیرین‌کاری‌های‌شان اعجاب بقیه را بر می‌انگیختند و لبخند بر لبان رفقای بزرگ‌تر می‌آوردند.

در این مبارزه مرگ و زندگی، دست‌های کوچک‌شان، حمایتی بزرگ برای رفقای‌شان بود و وجودشان منبع اطمینان بخش برای مبارزین. آنان را به یاد می‌آوریم زمانی که دشمن را می‌فریفتند، و مامورین کثیف امنیتی را نسبت به عدم وجود هرگونه «مورد مشکوکی»، «مطمئن» می‌ساختند. آنان را می‌بینیم که هم‌چون پرندگان کوچک با گشودن پرهای ظریف‌شان چتری از حمایت و پوشش را بر فعالیت‌های مخفی مبارزاتی رفقای بزرگ‌تر می‌گستراندند.

آنان را به یاد می‌آوریم هنگامی که با اسارت و به بند کشیده شدن مادر توسط دشمن، به رغم سن و سال کم، مشکلات معنوی و غم دوری از او را نیز متحمل شدند.

و بالاخره آنان را به یاد می‌آوریم هنگامی که دژخیم پنجه‌های خون‌آلود مرگ را بر گلوی لطیف آنان فشرد. و بی هیچ دغدغه ای باران گلوله‌های خشم و نفرت خویش را بر پیکر کوچک‌شان شلیک کرد. راستی دانه و جوانه در دنیای پاک و بی‌آلایش کودکی در آن لحظات سخت به چه می‌اندیشیدند؟ آیا هیچ تصوری از هیولای مرگ داشتند؟

سر انجام داس مرگ دژخیم، دانه و جوانه را هم‌چون هزاران نهال سبز دیگر در دشت پهناور شکفتن و زندگی، بی‌رحمانه درو کرد به امید آن که رویش و هستی را نابود کند. اما مرگ «دانه» و «جوانه» هم‌چون زندگی کوتاه‌شان به منبعی از عشق و الهام برای تداوم مبارزه بزرگ‌ترها و نه تنها بزرگ‌ترها، بل‌که در شرایط وحشی‌گری امپریالیست‌ها و رژیم وابسته‌اش نسلی از کودکان و نوجوانان تبدیل گشت.

قیام پرشکوه بهمن، در میان استیصال دشمنی که حاکمیت سیاه خود را «ازلی» می‌پنداشت، نسلی از

ناصر شایگان

ناصر شایگان

«دانه‌ها» و «جوانه‌ها»ی جدید را به عرصه مبارزه وارد کرد. داستان شجاعت‌ها و رشادت‌های «ماهی سیاه کوچولو» سینه به سینه نقل شد و در میان صدها و هزاران ماهی سیاه کوچولوی دیگر که در تالاب‌های سکون می‌زیستند، وِلوله به راه انداخت و آن‌ها را در جستجوی «دریا» روانه راه‌های پر خطر ساخت. خلق‌های ما در مبارزه‌ای خونین با دشمن دون صفت، در آوردگاه نبرد، با الهام از ناصرها و ارژنگ‌ها، هزاران «دانه» و «جوانه» دیگر را در دشت‌های لایتناهی و بارور مبارزه و پیکار می‌کاشتند. خیلی زود از آن «دانه‌ها» و «جوانه‌ها» نسل جدیدی از نهال‌های جوان روییدن گرفت. نهال‌هایی که با وزش هر باد، با برگ‌های سبز و غنچه‌های سرخ‌گون خویش، آوازهای رزم و فتح را در سراسر کویر تشنه طنین افکندند و » ۱۳ آبان‌ها» (روز خیزش دانش‌آموزان) را آفریدند. اکنون مردم بپاخاسته از شمال تا جنوب، در مدرسه، در کوچه و خیابان، در کارخانه و مزرعه، در شهر و روستا شاهد شکفتن هزاران «دانه» و «جوانه» بودند که قدم در راه ارژنگ و ناصر می‌گذاردند. کودکان و نوجوانان مبارزی که به انقلاب می‌پیوستند، در کردستان سلاح به دست می‌گرفتند و همانند هزاران کودک مبارز دیگر در ویتنام و فلسطین و… پا به پای پدران و مادران‌شان، خواهران و برادران‌شان، سهمی پرارزش را در پیکار برای رسیدن به جامعه‌ای واقعا آزاد و انسانی ایفا می‌کردند.

و امروز در سی‌امین سالگرد فقدان عزیزان‌مان، ارژنگ و ناصر، وقتی که بار دیگر در تصاویر ساده و دوست داشتنی آن‌ها، و در چشمه‌ای بی ریا و روشن‌شان خیره می‌شویم، نمی‌توانیم تنها با یک نگاه از آن گذر کنیم. در تصاویر جوان و شاداب هر یک از آنان، نقش ماهی سیاه کوچکی نهفته است که برای رسیدن به دریاهای بی‌کران، به آبی آزادی، خود را به امواج سهمگین سپرده است، با خنجری در دست و بی‌هراس از مرغان ماهی‌خوار…

در برق چشمان آن‌ها، این آتش سرکش فردایی روشن است که از خورشید سوزان قلب‌های کوچک‌شان شعله بر می‌کشد و گرمای مطبوع خود را به ما می‌دهد و ما این حرارت روح‌بخش جان شوریده آنان را با تمام وجود در بر می‌کشیم، در مسیر پر پیچ و خم نبرد هر جا که باشیم، آنان در وجود ما هستند، آنان پاره‌ای از تن زخم خورده مردم زحمت‌کش، پاک، و شریف و مبارز ما هستند. آنان سمبل‌های مبارزات سترگ مردم و افتخار تمامی ما هستند…❊

«۲۶ اردیبهشت هر سال، یادآور پر پر شدن دو شکوفه سرخ، دو جان شیرین فدایی، ارژنگ و ناصر شایگان شام‌اسبی به دست مزدوران ساواک رژیم ضد خلقی شاه است که در جریان حمله آنان به یکی از پایگاه‌های چریک‌های فدایی خلق ایران در تهران در سال ۱۳۵۵ با گلوله‌های دژخیمان پهلوی به خون غلطیدند.»

یادشان گرامی باد!

❊ بر گرفته از کتاب «یاد یاران یاد باد!» از انتشارات چریک‌های فدایی خلق ایران در ۳۰مین سالگرد شهادت‌شان.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s